رفتاری محبت آمیز
 
درباره وبلاگ


خدا یا آن گونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم،و ان گونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم ________ _______ ______ _____ ____ بی انتهــــــــــــــــــــــــــــــــاتــریــــن
بــــی انـتــهــاتــریــن
عــبــرتـــــــــــــــ
دو شنبه 26 دی 1390برچسب:داستانهای شندیدنی, :: 16:41 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ
  رفتاری محبت آمیز

«باید برای همنوعان خود وقت صرف کنید. حتی برای مدتی کوتاه کاری برای دیگران انجام دهید. در ازای آن کار پولی نگیرید و فقط به انجامش افتخار کنید.»

 آلبرت شوایترز

در زمان جنگ، آبراهام لینکلن اغلب به بیمارستانها سر می زد و با سربازان زخمی صحبت می کرد. یک بار دکترها به سرباز جوانی گفتند که در آستانه ی مرگ است. لینکلن بالای سر او رفت.

رئیس جمهور از او پرسید: «از دست من کاری بر می آید؟»

سرباز که لینکلن را نشناخته بود، به زحمت گفت: «می شود یک نامه به مادرم بنویسید؟»

قلم و کاغذ آوردند و رئیس جمهور هرچه جوان می توانست بگوید، نوشت: «مادر عزیزم، هنگام انجام وظیفه، سخت مجروح شدم. متأسفانه دیگر حالم خوب نمی شود. خواهش می کنم برای من ناراحت نباش. از طرف من ماری و جان را ببوس. خداوند یاور تو و پدرم باشد.»

سرباز انقدر ضعیف شده بود که نتوانست ادامه بدهد. به همین دلیل لینکلن نامه را از طرف او امضا کرد و اضافه نمود: «از طرف پسر شما نوشته شده، توسط آبراهام لینکلن.»

مرد جوان خواست نامه را ببیند. وقتی فهمید چه کسی نامه را نوشته است، پرسید: «شما رئیس جمهور هستید؟»

لینکلن به آرامی پاسخ داد: «بله، من رئیس جمهور هستم.» سپس پرسید که آیا کار دیگری هم می تواند برای او انجام دهد.

سرباز گفت: « می شود دست مرا نگه دارید؟ این به من کمک می کند تا واپسین لحظات عمرم را راحت تر سپری کنم.»

در آن اتاق ساکت، رئیس جمهور بلند قد و لاغر اندام، دسن پسر را گرفت و تا دم مرگ، با گرمی با او سخن گفت.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب