درباره وبلاگ


خدا یا آن گونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم،و ان گونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم ________ _______ ______ _____ ____ بی انتهــــــــــــــــــــــــــــــــاتــریــــن
بــــی انـتــهــاتــریــن
عــبــرتـــــــــــــــ

کاردیو چیست و چرا باید آنرا انجام دهید؟

کاردیو چیست؟ به عبارت ساده، چیز مهمی‌ است تا شما را سالم و همانند تمرین با وزنه بدنتان را خوش اندام نگاه دارد. کاردیو چیزی فراتر از آنست که فقط به کاهش وزن شما کمک کند. در این نوشته تعریف کاردیو به علاوه‌ی ۱۰ دلیل برای اینکه چرا باید به کاردیو اهمیت بدهید برایتان جمع‌آوری کرده‌ایم.


 کاردیو چیست؟

عبارت «cardio» مخفف کلمه‌ی



ادامه مطلب ...


 

منصور حلاج که بود؟ و چرا کشته شد؟


 

زندگی نامه :

 

ابومغيت عبدالله بن احمد بن ابي طاهر  مشهور به حسین منصور حلاج از بزرگان عرفان و صوفیه، دانشمند، شاعر و سخنسرای بزرگ و مبارزی استوار و خردمند ، در قرن سوم و جهارم هجری بود. وی در بیضا، در فارس، به دنیا آمد و مدتی شاگرد سهل بن عبدالله تستَری بود . او بعدها با جمعی از صوفیه عصر خود همراه شد که از میان آنها می توان به جنید بغدادی اشاره کرد . " التوحید" ، "الجواهر الکبیر" ، "الوجود الاول" و" الوجود الثانی" از جمله مهمترین آثار اویند .در کتاب های دیگران، او را شعبده باز و جادوگر خوانده اند. اما در این روزگار که جهان گرده می گرداند و به سوی خرد و دانایی گام بر می دارد، وقت آن است که غبار از چهره ی آنان برداریم.

حسین از همان کودکی پیوسته همراه پدر به خوزستان و عراق رفت و آمد می کرد. در این سفرهای همیشگی، حسین منصور، با زبان عربی آشنایی کامل یافت. در جوانی به بزرگان عرفان و مبارزان قرمطی پیوست و هنوز جوان بود که خود پیر و مرشد عارفان و خردمندان گردید.او و بایزید و حسن خرقانی از جمله آموزگاران فیلسوف بزرگ شرق، سهروردی بودند و جمله ی آنان، رهروان فلسفه و اندیشه های تابناک ایران باستان به شمار می آیند.در آن روزگار نیز، دینمداران، دانشورزان و هنرمندان و مخالفان خویش را به نام ملحد و قرمطی و زندیق از میان بر می داشتند.

 

حدود بیست هزار تن از بردگان زنگی که در نزدیکی بصره مشغول به کار بودند، به رهبری آموزگاری ایرانی به نام محمد ابرکوهی، بر ضد خلافت عباسی قیام کرده بودند. حسین منصور بدیشان پیوست. در محله ایشان خانه گرفت و با زنی از آنان ازدواج کرد. با این رفتار، پیر و مرشد خود عمرو مکّی را سخت خشمگین کرد. این قیام عاقبت در سال ۲۷۰ م درهم کوبیده شد. پس از آن حلاج مدتی در زندان بود و

 



ادامه مطلب ...


روش هاي آشپزي را براي خوشمزه کردن موادغذايي


مي دانيم که بعضي از موادغذايي براي سلامتي ما خيلي خوب است، اما اگر ندانيم با آنها چطور غذا درست کنيم، چه؟ يا حتي

بدتر از اين، اگر از مزه آنها خوشمان نيايد چه؟ کلاه و پيشبند آشپزيتان را ببنديد و چاقو چنگال هايتان را هم آماده کنيد.

وقتي يکبار اين روش هاي آشپزي را براي خوشمزه کردن موادغذايي مفيد امتحان کنيد ديگر راه برگشت نداريد. •

سبزيجات با برگ هاي سبز تيره کلم بروکسل، کلم پيچ، اسفناچ و ساير سبزيجاتي که برگ هاي سبز تيره دارند حاوي مواد

گياشيمي مهمي هستند که طبق گفته هاي دکتر اليزابت جانسون، متخصص آزمايشگاه تغذيه معدي-روده اي در تافتز (Tufts)

مي تواند از کوري ناشي از بالا رفتن سن جلوگيري کند.

اين نوع سبزيجات همچنين سرشار از ويتامين A و C، فيبر، فولات و منيزيم هم مي باشند.

نکات آشپزي زير را براي پخت اين نوع سبزيجات امتحان کنيد: براي شيرين کردن مزه از کلم بروکسل هاي کوچک و روشن تر

استفاده کنيد. کمي هم ساقه کرفس به غذا اضافه کنيد تا بوي کلم گرفته شود.

براي بهتر کردن مزه کلم بروکسل يا کلم پيچ مي توانيد کمي چاشني ليمو-فلفل يا پنير پارمسان رنده شده به آن اضافه کنيد.

ساقه هاي سفت کلم پيچ را جدا کنيد و فقط برگ هاي نرم آنرا بخوريد.

خيلي راحت مي توانيد کلم پيچ را همراه با ساير سبزيجات در سالاد استفاده کنيد يا کمي کلم پيچ خردشده به سوپ مورد

علاقه تان اضافه کنيد. سبزيجات نرمي مثل برگ چغندر يا اسفناچ وقتي پژمرده تر باشند، خوشمزه تر مي شوند.

آنها را با آب سرد خوب بشوييد، بعد همه را در يک قابلمه بزرگ ريخته و 3 تا 5 دقيقه با حرارت متوسط بجوشانيد.

بعد آب آن را کامل گرفته و خرد کنيد. سپس به همراه سير خردشده، پنير پارمسان، زنجبيل تازه يا پياز خرد شده سرخ کنيد

. سبزيجات تلخ تر مثل کلم پيچ يا سبزيجات خردل مزه قوي تري دارند.

پس به جاي دور ريختن اين نوع سبزيجات، آنها را 8 تا 12 دقيقه بپزيد تا مزه دلپذيرتري پيدا کنند. براي آنها مي توانيد از چاشني

ابليمو، سير، فلفل قرمز، يا سس گوجه فرنگي و سرکه استفاده کنيد.

سبزيجات تازه را جايگزين سبزيجات خردشده فريزري کنيد و آنها را به سوپ و سالاد اضافه کنيد.

سويا به نظر مي رسد که اين روزها همه جاي دنيا تبليغات در جهت فوايد غذايي سويا شايع است.

انجمن قلب در امريکا، اخيراً به مصرف 25 گرم پروتئين سويا در روز توصيه کرده است و عقيده دارد براي کاهش خطر احتمال ابتلا

به بيماري هاي قلبي-عروقي، اين ماده غذايي را بايد بخشي از رژيم غذايي خود درآوريد.

نکات زير را براي استفاده از اين ماده غذايي مفيد در غذاهاي هر روزتان به کار گيريد. در همبرگر، کوفته، سس اسپاگتي و

ماکاروني يا لازانيا، نيمي از گوشت مصرفيتان را با پروتئين سويا جايگزين کنيد.

ابتدا پروتئين سويا را با مايعي تشکيل شده از سوس گوجه فرنگي و شير مخلوط کنيد که مزه بهتري پيدا کند و بعد آنرا با مابقي

گوشتتان مخلوط کنيد. مطمئن باشيد هيچکس تفاوت آن را نخواهد فهميد.

به جاي شيرهاي معمولي، يکبار هم شير سويا را امتحان کنيد. ميوه يا آبميوه مورد علاقه خود را به همراه کمي عسل يا شيره

افرا براي شيرين تر کردن آن به شيرسويا اضافه کنيد و خواهيد ديد که در کمتر از يک دقيقه نوشيدني فوق العاده خوشمزه و

سالم خواهيد داشت. براي تنقلات از آجيل سويا مه شبيه به بادام زميني است استفاده کنيد.

مي توانيد اين آجيل را به ميکس آجيل خود، سيريال صبحانه تان يا حتي چوب شور يا شکلات خود اضافه کنيد. •

حبوبات حبوبات که شامل عدس، نخود، لوبيا قرمز و لوبيا چشم بلبلي مي شود، منبع بسيار عالي از فيبر هستند و مي تواند به

کاهش خطر ابتلا به بيماري هاي قلبي-عروقي کمک کند. اگر خوراک لوبيا چندان راضيتان نمي کند، از ايده هاي زير استفاده

کنيد: براي بالا بردن سرعت و تسهيل استفاده مي توانيد از کنسرو اين حبوبات استفاده کنيد. فقط کايف است آن را زير آب سرد

بگيريد و قبل از اضافه کردن به غذا آن را آبگيري کنيد. آش و سوپ هايي انتخاب کنيد که حاوي حبوبات باشد.

سوپ عدس، آش رشته يا سوپ لوبيا و ماکاروني انتخاب هاي بسيار خوبي هستند. لوبيا پخته را با کمي سس تورتيلا، مرغ،

سبزيجات، سالسا و پنير مخلوط کنيد و غذايي فوق العاده خوشمزه خواهيد داشت.

براي خوشمزه تر کردن لوبيا چشم بلبلي هم مي توانيد موقع استفاده کمي سس سالسا تند به آن اضافه کنيد. به غذاهايي

که معمولاً مي خوريد، حبوبات اضافه کنيد. عدس پلو، اضافه کردن نخود به سالاد و لوبيا قرمز به سس ماکاروني انتخاب هاي

بسيار خوبي است

 



ارنستو چه گوارا دلاسرنا


 

مجلهء تایم چه‌گوارا را جزو یكی از صد چهرهء تاثیر گذار در قرن بیستم انتخاب كرده است. در استكهلم بیش از سیصد عنوان كتاب دربارهء او منتشر شده است. كافه‌ای در مالزی وجود دارد كه روی تمام فنجان‌های قهوه‌اش عكس او چاپ شده است و پاتوق طرفداران «چه» است.تفریح جوانان میلانی، فروش تی‌شرت‌های «چه» كنار خیابان‌هاست. دولت برزیل نام چند سینمای این كشور را «ارنستو چه‌گوارا» گذاشته است. كلاه مدل «چه‌گوارا» پر فروش‌ترین نوع كلاه در تابستان‌های تركیه است.
مارك «چه‌گوارا» معروف‌ترین مارك سیگار در سودان معرفی شده است و باز هم طبق آمار مجلهء تایم حدود 76 درصد جوانان دنیا «چه» را می‌شناسند و برای او احترام قائلند. مردم بولیوی به خود می‌بالند چون «چه» به خاطر آنان و در آنجا كشته شده است هرازگاهی دعوای میان ملت‌ها هم بالا می‌گیرد. ایرلندی‌ها معتقدند چون پدر «چه» اهل این كشور بوده پس «چه» به آن‌ها تعلق دارد. آرژانتینی‌ها می‌گویند كه چون او ملیت این كشور را داشته و در همان جا تحصیل كرده پس یك آرژانتینی‌است. كوبایی‌ها اعتقاد دارند كه چون «چه» در سرزمین آن‌ها و به‌خاطر آن‌ها جنگیده در یك سخنرانی گفته كه افتخار می‌كند كوبایی باشد، پس او اهل كوبا است. چه‌گوارا را نمی‌توان متعلق به یك كشور دانست،چه آنكه نام و عكس چه‌گوارا امروزه در تمامی كشورهای دنیا به نماد اعتراض درمقابل استبداد و سرمایه داری نوین بدل شده است.«چه» متعلق به تمامی آزادی‌خواهان ضد امپریالیسم جهانست. ارنستو چه‌گوارا یكی از خیل عظیم اسطوره‌های تاریخ است

اندیشه و عشق او به انسان فراتر از مرزهای جغرافیایی و نژادی است.بارزترین ویژگی‌او را می‌توان روحیهء مبارزه جویی و آشتی ناپذیری با ظلم و استبداد در هر قیافه و شكل دانست.او نه مرد سیاست بود و نه حسابگر و از دغل‌ها و نیرنگ‌های آن بیزار. 



زندگینامه :

«ارنستو چه‌گوارا» در 14 ژوئن 1928 در «روزاریو» دومین شهر مهم و بزرگ آرژانتین به دنیا آمد. در خانواده‌ای ممتاز از تبار اسپانیایی و ایرلندی كه گرایش‌های سیاسی چپ داشتند، بزرگ شد. «ارنستو» بزرگ‌ترین فرزند خانواده بود. در سال 1953 از دانشكدهء پزشكی فارغ التحصیل شد و سپس سفر به دیگر كشورهای آمریكایی را آغاز كرد، سفری كه نقطهء عطفی در زندگی او بود. در سال 1954 زمانی كه در «گواتمالا» بود با پشتیبانی از حكومت «جاكوب آربنز» كه منتخب مردم بود قدم به عرصهء مبارزات سیاسی گذاشت. آربنز در نتیجهء توطئه و در مداخلات تجاوز كارانهء سازمان سیا سرنگون شد و «چه» به مكزیك گریخت. اندكی بعد به فیدل كاسترو و دیگر انقلابیونی پیوست كه با جنبش 26 ژوییه در پی بر اندازی دیكتاتوری «فولژ نیسو باتیستا» در كوبا بودند.«گوارا» در دسامبر 1956 ازجمله مبارزانی بودكه به منظور آغاز مبارزه چریكی از عرشهء كشتی كوچك «گرانما» قدم به خاك كوبا گذاشتند.
او كه در اصل پزشك گروه بود همچون یك فرماندهء ارتش شورشی ظاهر شد. درپی سقوط «باتیستا» در دسامبر 1956، چه‌گوارا یكی از رهبران حكومت تازهء كارگران و دهقانان شد و پست‌های دولتی متعددی چون ریاست بانك مركزی كوبا و وزارت صنایع به او واگذار شد. چه‌گوارا بارها به نمایندگی از كوبا درمجامع مختلف چون سازمان ملل متحد شركت كرد. او در مقام یكی از رهبران جنبش 26 ژوییه به برگزاری گردهمایی‌های گروه‌های سیاسی - كه سرانجام در 1965 به بنیان‌گذاری حزب كمونیست كوبا انجامید - یاری رساند.گوارا در اوایل 1965 از همهء مسوولیت‌ها و پست‌های دولتی كناره‌گیری كرد و به منظور كمك به پیشبرد مبارزه‌های ضدامپریالیستی و ضد سرمایه‌داری در دیگركشور‌ها، كوبا را ترك كرد وهمراه با داوطلبانی كه بعدها در «بولیوی» به او پیوستند، نخست به كنگو «زئیر» رفت و در جنبش ضد امپریالیستی آن كشور به رهبری «پاتریس لومومبا» شركت جست. از نوامبر 1966 تااكتبر 1967 جنبش چریكی بولیوی را بر ضد دیكتاتوری نظامی آن كشور رهبری كرد.

درهفتم اكتبر 1967 در عملیات رزمی ساختهء سازمان سیا به دست نظامیان بولیوی زخمی و دستگیر و روز بعد از آن تیرباران شد. 
امروزه پس از گذشت سی و هفت سال ازمرگش هنوز هم او یكی از چهره‌های محبوب اسطورهای به خصوص درمیان جوانان است. اسطورهء عصیان كه نامش پرچم هر مبارزه‌ای است. شخصی كه تصویرش بر پیراهن‌های سرخی نقش بسته كه جوانان معترض بر تن می‌كنند بی آنكه از اندیشه‌های انقلابی او خبر داشته و یا حتی جهان بینی او را پذیرفته باشند.

«چه» می‌توانست همچون بسیاری از فارغ التحصیلان رشتهء پزشكی در گوشه‌ای از دنیا برای خود مطبی دایركند، اما روح عصیانگرش او را واداشت تا به یاری همنوعانش درمناطق استبداد زدهء آمریكای لاتین بشتابد. زمانی كه چه‌گوارای جوان و دوست همراهش «آلبرتو گرانادو» با موتورسیكلت از ردهء خارج توترون 500 مدل 1939، كه تنها به بهای چند پزوی ناچیز خریداری شده بود، قصد سفر به دور آمریكای لاتین را جهت درمان بیماران جزامی كرد آمریكای سرخ لاتین در زیر چكمه‌های سنگین امپریالیسم جان می‌داد، اما نه «چه» و نه «آلبرتو» هیچ كدام از این حقیقت تلخ آگاهی نداشتند.آن‌ها تنها می‌خواستند مناظر بكر قارهء پهناورشان را از نزدیك ببینند و به كمك بیماران جزامی بشتابند، سفری كه پایانش به گونه‌ای دیگر بود و باعث تولد انسان‌هایی شدكه اكنون نام آن‌ها را مترادف با انقلاب به كار می‌برند.

" چه‌گوارا" مردی بود كه هرگز در بند مقام، رهبری و یا افتخارات نبود. او اعتقاد راسخ داشت كه مبارزهء چریكی انقلابی، شكل بنیادین اقدام برای كسب آزادی خلق‌های آمریكای لاتین است و این نتیجه‌گیری ناشی از اوضاع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تقریبائ تمام كشورهای آمریكای لاتین بود. «چه» عمیقائ بر این باور بود كه رهبری سیاسی و نظامی مبارزه چریكی باید یگانه باشد و این كه مبارزه تنها می‌تواند توسط خود واحد چریكی رهبری شود، نه از طریق دفاتر راحت بوروكرات ها در شهرها

چه‌گوارا به معنای واقعی كلمه یك چریك مبارز اینترناسیونالیست بود. او می‌گوید: « هر قطرهء خون ریخته شده در سرزمینی كه در زیر پرچمش زاده نشده باشی، تجربه‌ای است كه به زندهء ماندگان منتقل می‌شود تا بعدا آن را در مبارزه برای رهایی كشورشان به كار برند. همچنان‌كه كه خلقی خود را آزاد می‌سازد، ‌قدمی بر می‌‌دارد در پیكار برای رهایی مردم خود ما.» 
«چه» معتقد بود كه هر انسانی برای رهایی از ظلم و استبداد باید بهایی برای‌آزادی‌اش پرداخت كند، او می‌گوید: «اسكلت آزادی ما قبلا شكل گرفته است، هنوز گوشت و لباس به این اسكلت نیامده است، ما بهای آزادی خود و حفاظت از آن را با خون و ایثار پرداخت می‌كنیم. ایثار و فداكاری ما آگاهانه است، سیرآزادی طولانی و در بعضی قسمت‌ها ناشناخته است.»

هفتم اكتبر 1967 «چه» آخرین سطرهای وقایع روزانهء خود و گروه چریكی‌اش را نوشت. روز بعد در ساعت یك بعدازظهر در یك درهء كم عرض و تنگ، جایی كه برای درهم شكستن محاصره به انتظارشب نشسته بودند، نیروی عظیمی از دشمن برآن‌ها تاخت. گروه كوچك مردانی كه واحد چریكی را تشكیل می‌دادند تا گرگ و میش بامداد قهرمانانه جنگیدند.ازكسانی كه در نزدیك‌ترین مواضع به «چه» می‌جنگیدند كسی زنده نماند جزو دو نفر كه به همراه «چه» مجروح و دستگیر شدند. 
روز بعد از دستگیری «چه» با شنیدن صدای شلیك فهمید كه دو همرزم «پرویی» و «بولیوی‌اش» اعدام شده‌اند. نوبت به «چه» رسیده بود، مجری اعدامش دستخوش تردید شده بود

»چه» با استواری فریاد زد «شلیك كن نترس !» آنگاه با شلیك یك رگبار مسلسل از كمر به پایین حكم اجرا شد. جلادان دستور داشتند او را از سر و سینه هدف قرار ندهند تا مرگش به تعویق بیفتد. این تصمیم ظالمانه عذاب «چه» را طولانی می‌كند تا این‌كه گروهبانی كه او نیز مست بوده است گلوله‌ای به پهلوی او شلیك می‌كند و به زندگیش پایان می‌دهد. این شیوهء رفتار، درست نقطهء مقابل احترامی بود كه «چه» بدون استثنا نسبت به افسران و سربازان بسیاری نشان می‌دادكه به اسارت او درآمده بودند. 
برای «چه» ساعت‌های پایانی زندگی‌اش در چنگ دشمن فرومایه قطعا بسیار تلخ بوده است; اما هیچ كس بهتر از او آمادگی گذراندن چنان آزمونی را نداشت

هشتم اكتبر چه‌گوارا تیر باران شد.جسدش را به هلی‌كوپتر بستند تا به همه اعلام كنند كه چریك مبارز را دستگیر كرده‌اند پس از انتقال جسد «چه» به «هیگوئرا» روستایی درشمال بولیوی، تازه همه فهمیدند چه كسی كشته شده است. حكومت وقت از ترس، جسد «چه» را سوزاند و بقایای استخوانش را در مكان نامعلومی خاك كرد. سال‌ها بعد در پی فشار دولت كوبا و شخص فیدل كاسترو، دولت بولیوی استخوان‌ها را در تابوت گذاشت و به كوبا فرستاد تا «چه‌گوارا» در میان اشك و احترام دفن شود


 



زندگينامه بيل گيتس


 

بنيانگذار شرکت مايکروسافت 1955

"ويليام هنري گيتس" سوم مشهور به "بيل گيتس" (Bill Gates)، در 28 اکتبر سال 1955 در يک خانواده ي متوسط در شهر "سياتل" آمريکا به دنيا آمد. پدر بيل، "ويليام هنري گيتس دوم"، وکيل دادگستري و يکي از سرشناسان شهر "سياتل" است. مادر او آموزگار مدرسه و يکي از اعضاي "هيئت مديره" (United Way International) بود که در امور خيريه نيز فعاليت داشت. بيل گيتس در اين خانواده و در کنار دو خواهر خود رشد کرد. بيل در کودکي بيشتر وقت خود را در کنار مادربزرگ سپري كرد و از او تاثير بسيار گرفت. وي از همان دوران کودکي، روحيه ي رقابت طلبي خود را نشان داد و تلاش مي كرد تا در هر زمينه اي از دوستان خود پيش باشد

گيتس تحصيلات ابتدايي خود را در مدرسه ي ""Lakeside پشت سر گذاشت. در آغاز يکي از سالهاي تحصيلي، مسئولان مدرسه ي "Lakeside" تصميم گرفتند با کمک خانواده ي دانش آموزان، يک سري کامپيوتر اجاره کنند و در اختيار دانش آموزان قرار بدهند. در اين دوران، بيل گيتس با کامپيوتر آشنا شد و به سرعت، در بهره گيري از آن مهارت کسب نمود. وي نخستين نرم افزار خود را که يک بازي ساده بود در سن سيزده سالگي نوشت. 
گيتس به همراه دوست خود "پل آلن" (Paul Allen ) که دو سال از او بزرگتر بود و در زمينه ي سخت افزار کامپيوتر هم مهارت داشت، بيشتر وقت خود را سرگرم برنامه نويسي در اتاق کامپيوتر ""Lakeside بود

گيتس در سال 1973 وارد دانشگاه "هاروارد" شد و در آنجا با "استيو بالمر" (Steve Ballmer) که اكنون، رئيس بخش اداري مايکروسافت است آشنا شد. گيتس زماني که در "هاروارد" بود يک نسخه از زبان BASIC را براي کامپيوتر MITS Altair طراحي کرد.
بيل گيتس در سال 1975 به همراه دوست دوران کودکي خود "پل آلن"، شرکت کوچکي با نام "مايكروسافت" (Microsoft) با شعار "در هر خانه يک کامپيوتر" بنا نهاد. مايکروسافت، انواع زبانهاي برنامه نويسي را براي کامپيوترهاي گوناگون توليد مي کرد. در آن زمان، مايکروسافت تنها چهل کارمند داشت که شبانه روز به شدت کار مي کردند و کل فروش آن تنها 4/2 ميليون دلار در سال بود.
در سال 1980، شرکت IBM براي اينکه از بازار کامپيوترهاي شخصي باز نماند، کامپيوتر خود را - که PC نام گرفت و کامپيوترهاي امروزي نيز مبتني بر آن هستند - ساخت و وارد بازار كرد. اين شركت تصميم گرفت کار نرم افزار آن را به عهده ي شرکت ديگري بگذارد؛ اين بود که شاهين خوشبختي بر دوش مايکروسافت نشست و IBM، قراردادي با شرکت کوچک مايکروسافت بست تا نرم افزارهاي سازگار با کامپيوترهاي شخصي IBM توليد کند

کامپيوتر هاي جديد IBM از پردازنده هاي شانزده بيتي 8088 شرکت "اينتل" استفاده مي کرد. بنابراين، مايکروسافت براي فروش زبانهاي برنامه سازي خود به يک سيستم عامل شانزده بيتي نياز داشت. در آن زمان، شخصي به نام "تيم پاترسون" كه در کارگاه خانه ي خود يک کامپيوتر شانزده بيتي کوچک ساخته بود، براي آن يک سيستم عامل ساده شانزده بيتي نوشت و نام DOS 86 را براي آن برگزيد. بيل گيتس تمامي حقوق سيستم عامل DOS 86 را به بهاي هفتاد و پنج هزار دلار به دست آورد. بيل گيتس و پل آلن، سيستم DOS 86 را متناسب با کامپيوتر هاي شخصي IBM تغيير دادند و با افزودن امکانات بيشتر، از آن يک سيستم عامل قوي شانزده بيتي ساختند. مايکروسافت، اين سيستم عامل را MS-DOS ناميد. سيستم هاي MS-DOS بر روي کامپيوترهاي شخصي IBM جاي گرفتند و IBM، درصدي از فروش کامپيوترهاي PC خود را براي بهره گيري از MS-DOS به مايکروسافت مي پرداخت. به تدريج امپراتوري بيل گيتس بر روي سيستم MS-DOS بنيان نهاده شد. از آن پس، مايکروسافت با توليد سيستم عامل گرافيکي Windows و دستاوردهاي موفق ديگر، گامهاي بزرگتري به سوي موفقيت برداشت

بنابر آخرين آمار، بيش از 95 درصد از دارندگان کامپيوترهاي شخصي در سراسر جهان از دستاوردهاي گوناگون مايکروسافت استفاده مي کنند.
يکي از دلايل موفقيت "مايکروسافت" به گفته ي خود گيتس، به خدمت گرفتن افراد باهوش در اين شرکت است. 
هم اكنون بيل گيتس با دارايي بيش از پنجاه ميليارد دلار، ثروتمندترين مرد دنيا شناخته شده است. وي زماني که تنها نوزده سال داشت، مايکروسافت را مديريت مي کرد. او به قدري سخت كوش بود که حتي گاهي چند روز محل کارش را ترک نمي کرد و به همراه کارمندان خود، به سختي، سرگرم انجام پروژه هاي گوناگون و سفارش مشتريان بود.
گيتس در سال 1994 با "مليندا فرنج گيتس" ازدواج کرد که نتيجه ي آن يک دختر (متولد سال 1996) و يک پسر (متولد سال 1999) بوده است.
وي در سال 2000 از سِمَت مدير عاملي كناره گرفت و "بالمر" را جايگزين خود كرد. پس از آن، به ادامه ي راه مادر پرداخت (بنا نهادن بنياد خيريه) و با بيست و نه ميليارد دلار سرمايه، بنياد خيريه ي "بيل و مليندا" را بنا نهاد

او در سال 2006 بيان داشت كه از جولاي 2008، كار در مايكروسافت را رها مي‌كند، اما به دليل علاقه ي زياد، در كارهاي برنامه‌نويسي به مايكروسافت كمك خواهد كرد. هم اکنون بيل گيتس به همراه همسر و فرزندان خود در شهر "سياتل" ساکن است.
تا به امروز، مايکروسافت با بيش از چهل هزار کارمند در شصت کشور جهان و با درآمد خالص 25.3 ميليارد دلار در پايان سال مالي 2001، از جمله موفق ترين شرکتهاي ايالات متحده ي امريکا و يکي از راهبران صنعت کامپيوتر بوده است.



 

 

معرفی شهر مشهد (مشهدالرضا(ع))

پایتخت معنوی ایران

مشهد شهر بهشت

مشهد شهری در شمال شرقی ایران و مرکز استان خراسان رضوی است. بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵ این شهر با ۲٬۴۱۰٬۸۰۰ نفر جمعیت دومین شهر بزرگ و پرجمعیت ایران پس از تهران است. این شهر به واسطه وجود حرم امام رضا (ع)، هشتمین امام مذهب شیعه، سالانه پذیرای بیش از ۲۰ میلیون زائر از داخل و یک میلیون زائر از خارج از کشور است.

1. پیشینه
حوضهٔ رودخانهٔ کشف رود که شهر مشهد در آن قرار دارد، به خاطر شرایط مناسب طبیعی، از پیش از اسلام به عنوان یکی از مناطق مورد توجه برای سکونت در خراسان به حساب می آمد. این منطقه ابتدا مسکن اقوام آریائی بود. در نزدیکی شهر فعلی مشهد شهری بنام توس وحود داشته است. در اسطوره های ایرانی بنای اصلی شهر توس را به جمشید و تجدید بنای آن را به توس، پهلوان و سپهسالار ایرانی نسبت می دهند. از تاریخ این شهر در قبل از اسلام، به جز افسانه ای چند، آگاهی چندانی در دست نیست. ولی با توجه به اسناد موجود، می توان حدس زد که این شهر در اواخر حکومت ساسانیان، یکی از مرزداری های سر راه گرگان و نیشابور به مرو و بلخ، و از ولایت های مشهور در خراسان بزرگ بوده است. توس در زمان خلافت عثمان به طور کامل توسط اعراب فتح شد. در دورهٔ اسلامی این منطقه بخشی از ولایت توس به مرکزیت شهر تابران بود که آبادی های سناباد و نوغان که بخشی از مشهد کنونی هستند را نیز در بر می گرفت. پس از حملهٔ مغولان مردم شهر ویران شدهٔ توس به مشهد مهاجرت کردند و شهر توسعه پیدا کرد. مشهد در زمان حکومت نادرشاه افشار به عنوان پایتخت ایران انتخاب شد.

1.1. نام مشهد



ادامه مطلب ...


تکنیک هایی برای خوش طعم کردن بیشتر گوشت

تکنیک هایی برای خوش طعم کردن بیشتر گوشت
در حرارت کم، گوشت کمتر جمع می‌شود و صورت ظاهری آن زیباتر می‌ماند و نیز پر آب‌تر است. همچنین شیره مواد معدنی آن حفظ شده است.

گوشت ، ماده اصلی پخت انواع غذاهاست، اما چگونگی پخت آن در لطافت و خوشمزگی آن تاثیر بسزایی دارد . این نوشتار فوت و فن های پخت گوشت را آموزش می دهد .

خواباندن گوشت :


ادامه مطلب ...


چای را در چه ظرفی بریزیم تا عطرش از بین نرود؟

چای را در چه ظرفی بریزیم تا عطرش از بین نرود؟
فراموش نکنید گرما، رطوبت و نور دشمنان اصلی کیفیت و مانایی چای است. ظروف و بسته های چای را در یخچال یا فریزر نگهداری نکنید.

گذاشتن بسته یا ظرف چای در کنار سماور بدترین روش نگهداری آن است. اگر هیچ چاره ای ندارید، چای مورد نیاز برای دو یا سه روزتان را درون ظرفی بریزید و دور آن را با فویل آلومینیومی بپیچید تا با گرما، نور و رطوبت کمتری در تماس باشد و عطر آن نیز خارج نشود.

 
_ بهتر است چای خشک را در ظروف دربسته شیشه ای یا چینی نگهداری کنید به این ترتیب علاوه بر این که عمر مفید چای را حفظ کرده اید، عطر آن هم دیرتر می پرد و خواصش ماندگارتر خواهد بود.

 
_ فراموش نکنید گرما، رطوبت و نور دشمنان اصلی کیفیت و مانایی چای است. ظروف و بسته های چای را در یخچال یا فریزر نگهداری نکنید.

 
_ بوی مواد خوراکی دیگر به خصوص مواد تند به راحتی به چای خشک سرایت می کند و عطر آن را تغییر می دهد. از قراردادن چای در کنار سبد نگهداری پیاز و سیر خودداری کنید.

 
_ چای هم مثل خیلی مواد خوردنی دیگر تاریخ انقضا دارد. انواع متفاوت آن اگر به درستی نگهداری شود از ۱۸ ماه تا دو سال با توجه به نوع شان خواص خود را حفظ می کنند. به تاریخ مصرف بسته دقت کنید و از انبار کردن بیش از نیاز آن خودداری کنید.


 


 
 
 
جیمی اولیور یكی از شناخته شده ترین سرآشپزهای دنیاست كه بینندگان تلویزیونی و خوانندگان مطبوعات به خوبی او را می‌شناسند.جیمی به چند پرسش آشپزی پاسخ‌های جالبی داده است.
 
 
 
مجله ایده آل:  جیمی اولیور یكی از شناخته شده ترین  سرآشپزهای دنیاست كه بینندگان تلویزیونی و خوانندگان مطبوعات به خوبی او  را می‌شناسند.جیمی به چند پرسش آشپزی پاسخ‌های جالبی داده است.

توصیه آشپزی از بهترین سرآشپز جهان

هیچ وقت شیرینی ها و كیك هایی كه در خانه می‌پزم خوب نمی‌شود، چه نکته‌ای را رعایت نمی‌كنم؟


ادامه مطلب ...


سه شنبه 7 آذر 1391برچسب: شمر , :: 19:31 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

 شمر
مناسب دیدم کمی از فضای ادبی محض فاصله بگیرم و برخی مطالب مفید و علمی نیز بیاورم تا مورد استفاده قرار گیرد. شرح حال نويسان، نام و نسب وي را به اختلاف، شرحبيل بن اوس، شرحبيل بن اعور، عثمان بن نافع، اوس بن اعور(1)، الضبابي(2)، العامري، الحنظلي(3)، السلوني(4)، السكوني(5)، و الكلابي دانسته‏اند. با اين حال، تاريخ‏نگاران، شهرت وي را چنين نوشته‏اند: ابو السابغه، شرحبيل عامري كلابي، ملقب به شمر بن ذي‏الجوشن.(6) شهرتِ لقب او به گونه‏اي است كه كم‏تر تاريخ‏نگاري، نام او را آورده است و براي معرفي او تنها از لقبش استفاده كرده‏اند. اين واژه به دو گونه تلفظ مي‏شود: به كسر شين و سكون ميم بر وزن فِعْل و به فتح شين و كسر ميم بر وزن فَعِل به معني جديت و شتاب در انجام كار.(7)

پدر او كه به دليل سينه‏ي متورم و زره مانندش به «ذي‏الجوشن» ملقب شده بود(8)



ادامه مطلب ...


داریوش بزرگ را میتوان به جرات یکی از نوابغ هوشمند و شایسته برای قدرت و شاهنشاهی آسیا نامید .

در اینجا بر این هستیم تا گوشه ای از کارهای شگفت انگیز این فرزند پاک ایران و شاهنشاه 28 کشور آسیا را بررسی کنیم و همچنین با اندیشه های اهورایی این ابر مرد وطن پرست تاریخ ایران و جهان که بدون تردید وی ادامه دهنده راه کورش بزرگ بوده است آشنایی بیشتری داشته باشیم . وی در سال 522 پیش از میلاد بر اریکه شاهنشاهی آسیا نشست و در سال 486 پیش از میلاد چشم از جهان فرو بست و ایرانی را برای ما به ارث گذاشت که درجهان بی سابقه بود . پس از وی خشیارشا بزرگ بر اریکه شاهنشاهی 28 کشور آسیایی نشست و راه پدر بزرگوار خود را ادامه داد . داریوش پور( پسر) گشتاسب - پور ارشام - پور آریارمن - پور چیش پش بود که نیاکانش در سه نسل به کورش بزرگ بازمی گشت. وی یکی از سرداران نامی ارتش کمبوجیه فرزند کورش بزرگ بود . پس از درگذشت کمبوجیه داریوش بزرگ بر ضد بردیای دروغین که خود را فرزند کورش معرفی کرده بود قیام کرد و سلطنت را از وی بازستاند .



ادامه مطلب ...


آموزش براق کردن لب ها

ar4 300x200 آموزش براق کردن لب ها

براق کننده های لب گیاهی را خودتان درست کنید

 

برای تهیه این براق کننده فقط کافی است که؛ یک قاشق غذاخوری ژل آلوئه ورا را با نصف قاشق چایخوری روغن نارگیل و یک و نیم قاشق چایخوری روغن ویتامین ای مخلوط کرده و بر روی لب هایتان استفاده کنید.

 

براق آرایش کردن یکی از سبک های مد رایج برای جذاب تر شدن است.

براق کردن لب ها به وسیله آرایش در منزل و توسط خودتان کار سختی نیست، کافی است نکات زیر را به کار گیرید:

 

۱ – وازلین و روغن ژلاتین براق مخصوص لب

آماده سازی این براق کننده لب بسیار ساده است. کافی است شما کمی وازلین و روغن ژلاتین مخصوص را، با سایه ای از رنگ رژلب دلخواهتان مخلوط کنید و آن را در یک ظرف در بسته نگهداری کنید. برای استفاده نیز هر بار مقدار کمی از آن را بر روی لبتان بزنید. به این ترتیب همواره لب هایی براق، نرم و درخشان خواهید داشت.

 

۲ – براق کننده زغال اخته و عسل



ادامه مطلب ...


نکاتی مفیـد برای افزایـش طـول عمـر باطـری موبایـل


اپل، سامسونگ، نوکیا، سونی اریکسون و دیگر برندهای معتبر با ارائه تلفن های همراه هوشمند خود اجازه می دهند تا کاربران علاوه بر مکالمه با تلفن های همراه به بازی، گوش دادن به موسیقی و تماشای ویدئو، ثبت تصاویر و ویدئو و ده‌ها قابلیت جالب دیگر دسترسی داشته باشند.

با توجه به طیف متنوعی از قابلیت‌های قابل اجرا بر روی تلفن همراه، جای تعجب نیست که عمر باطری تلفن همراه همواره یکی از نگرانی‌های اصلی برای توسعه دهندگان، تولید کنندگان و کاربران تلفن های همراه است.



ادامه مطلب ...


درباره زنی است که ادعا می کند توسط فرا زمینی ها ربوده شده و از آنها باردار شده که آزمایشات روی این زن حرفهای آن را تایید کرد. همینطور جنین موجود فضایی .

خانم جیوانا از ایتالیا کسی است که تصور میشود از تماس با موجدات فرازمینی باردار شده باشد.

این جریان موجب شوک واقعی در اروپا و بخصوص در ایتالیا شده است
این داستان مشابه یک رمان علمی تخیلی می ماند اما با توجه به آثار و شواهد موجود مورد جیوانا تاثیر برانگیز است.
شرح واقعه و جنین بیگانه درون او



ادامه مطلب ...


دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:فرازمینی ها و مصر, :: 10:1 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

فرازمینی ها و مصر

مصر و فرازمینی ها

باز هم مصر ، سرزمینی که اسرار آن برای ما قابل درک و فهم نیست به نظر شما چه کسانی در آن

سرزمین زیستند و به کجا رفتند ؛ چرا آنها مردگان خود را مومیایی می کردند و موقع دفن وسایل آنها

را نیز با خودشان دفن می کردند و معتقد بودند روزی دوباره در زمین به زندگی خود ادامه خواهند داد

کتیبه بالا مربوط به مصر باستان میباشد ، کتیبه ای حیرت آور و عجیب ، همانگونه که در عکس مشاهده

می کنید چند موجود شبیه کودک در آغوش فرعون و ملکه مصر وجود دارد به سر بزرگ و کشیده

و همچنین پاهای بلند این موجودات دقت کنید . براستی آنها چیستند ؟



ادامه مطلب ...


سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:دانستنی های جالب, :: 19:36 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

برای به دست آوردن یخ پاك و تمیز

http://www.iranvij.ir/upload/images_aban/52240352058013222041.jpg

آب را اول بجوشانید.



ادامه مطلب ...



مسبب بسیاری از مشکلات زندگی مشترک، سکوت است
اگر نمی خواهید آینده زندگی مشترکتان خراب شود نکات زیر را جدی بگیرید.
 

به گزارش دريچه خبر ، علیرضا فراهانی، روانپزشک عنوان کرد: اگر نمی خواهید آینده زندگی شما خراب شود نکات زیر را جدی بگیرید.



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 4 خرداد 1391برچسب:داریوش بزرگ, :: 19:54 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

داریوش بزرگ

 

داریوش پسر ویشتاسپ، ملقب به داریوش بزرگ یا داریوش اول، سومین پادشاه هخامنشی.(550 پیش از میلاد)

همسر او،  آتوسا ( دختر کوروش کبیر).  و فرزند او خشایارشا



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:گینس, :: 19:27 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

ما همواره از مطبوعات و رسانه‌های جمعی خبرهایی را می‌‌شنویم مبنی بر رکوردهای مختلفی که افراد در کتاب‌ معروفی به نام (کتاب گینس) به نام خود ثبت می‌‌کنند. اما اطلاعات ما درباره این کتاب تا چه حد است. 
   



ادامه مطلب ...


شنبه 27 اسفند 1390برچسب:تاریخ نوروز, :: 16:40 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

مفهوم هفت و هفته از کجا آمده است؟ ریشه قداست هفت به بابل بر می گردد؛ ولی بعدها در متون پهلوی رسوخ کرده است. اما ایرانیان زرتشتی هفته را محاسبه نمی کردند. آنها روزهای هر ماه را اسم گذاشته بوند،‌مثل تقویم مصری، ماه سی روز بود و سی نام مشخص داشت که به نام دادار هرمز یا »دی« بوده است. بعدها تقسیم بندی داخلی در ماه شد که به هفته شبیه است،‌ ولی هفته نیست. زرتشتی ها هفته نداشتند، ‌مانوی ها و دیگرانی که زرتشتی نبودند هفته داشتند. آیا ریشه هفته قدیمی تر از تورات است؟ احتمالا تقسیم بندی هفته مربوط به سامی هاست ولی تقویم رسمی حکومتی در ایران،‌ تقویم هفتگی نبوده. تقویم ماهیانه بوده با سی روز در ماه و یک پنج روز اضافه در سال. یعنی 365 روز. البته کبیسه راهم حساب می کردند ظاهرا دو تقویم یکی بدون کبیسه و دیگری با کبیسه داشتند. ریشه اعداد سیزده و سی را کجا باید جستجو کرد؟ عدد سی با نماد سی روز ارتباط دارد. مساله سیزده ظاهرا باید یک رسم غیر آریایی باشد که ما نظیرش را در بین النهرین و بابل داریم. در آنجا با آداب خاصی 12 روز را به عنوان »اکی تو« جشن میگرفتند و مجستمه های خدایان را تطهیر می کردند. روز سیزدهم را که نشانگر آشفتگی پایان سال بوده که آن را هم جشن می گرفتند. آیا در زمان هخامنشی نوروز به همین شکل برگزار می شد؟

 



ادامه مطلب ...



تاریخچه چهارشنبه سوری

چهار شنبه سوری در فرهنگ ایران:
یکی از آیینهای نوروزی که بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد ” مراسم چهارشنبه سوری ” است.
برگزاری چهارشنبه سوری، که در همه شهرها و روستاهای ایران سراغ داریم، بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبه سال (یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه)، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی می افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش می پرند و با گفتن :” زردی من از تو، سرخی تو از من “، بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش می سپارند، تا سال نو را با آسودگی و شادی آغاز کنند.
تا زمانی که از ظرف های سفالین چون، کاسه و بشقاب و کوزه، در خانه استفاده می شد، پس از خانه تکانی، کوزه کهنه ای از پشت بام خانه به کوچه می انداختند؛ کوزه ای که در آن آب و چند سکه ریخته بودند.
اسفند دود کردن و آجیل خودرن، فال گرفتن، ” فال گوش ” (در کوی و گذر به حرف عابران گوش دادن و از مضمون آن ها برای نیت خود تفاًول زدن.) و ” قاشق زنی ” (معمولا زنان روی خود را می پوشانند و با قاشق، یا کلید به خانه ها در می زنند، صاحب خانه شیرینی، میوه و یا پول در ظرف آنها می گذارد.) نیز از باورها و رسم هایی است که به ویژه در بین نوجوانان، هنوز به کلی فراموش نشده است؛ و این رسم ها و باورها در شهرهای مختلف با یکدیگر متفاوت اند.
بی گمان چهارشنبه سوری از رسم های کهن پیش از اسلام نیست. در آن زمان هر یک از روزهای ماه را نامی بود.
استاد پور داود در این باره می نویسد: آتش افروزی ایرانیان در پیشانی نوروز از آیین های دیرین است ؛ شک نیست که افتادن این آتش افروزی به شب آخرین چهارشنبه سال، پس از اسلام رسم شده است.
روز چهارشنبه یا یوم الاربعاء نزد عرب ها روز شوم و نحسی است. این است که ایرانیان آیین آتش افروزی پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا پیش آمدهای سال نو از آسیب روز پلیدی چون چهارشنبه بر کنار ماند.
در باورهای عامیانه، چهارشنبه روزی نامبارک است. شب چهارشنبه سفر نباید کرد ، به احوال پرسی مریض نبایستی رفت. و منوچهری گوید:
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور
به ساتکین می خور تا به عافیت گذرد
آتش افروختن شب چهارشنبه آخر سال، یا چهارشنبه آخر صفر را، برخی به قیام مختار نسبت می دهند: مختار سردار معروف عرب وقتی از زندان خلاصی یافت و به خونخواهی شهیدان کربلا قیام کرد، برای این که موافق و مخالف را از هم تمیز دهد و بر کفار بتازد، دستور داد شیعیان بر بام خانه خود آتش روشن کنند و این شب مصادف با شب چهارشنبه آخر سال بود. و از آن به بعد مرسوم شد.
در برخی از شهرهای آذربایجان چون ارومیه، اردبیل و زنجان، همه چهارشنبه های ماه اسفند هر یک نقش و نام معینی دارند، که از جمله در منطقه زنجان بدین شرح است:
نخستین چهارشنبه را موله گویند و به شستن و تمیز کردن فرش های خانه اختصاص دارد.
دومین چهارشنبه را سوله گویند، در این روز به خرید وسیله ها و نیازمندیهای عید می روند.
سومین چهارشنبه را گوله گویند و به خیس کردن و کاشتن گندم و عدس و غیره برای سبزه های نوروزی اختصاص دارد.
چهارمین و آخرین چهارشنبه سال (چهارشنبه سوری) را کوله گویند؛ (کوله در ترکی به معنی کهنه و فرسوده است).
در برخی از شهرهای ایران، از جمله ایلام (نوروز آباد)، تویسرکان، کاشان، زاهدان (قصبه مود) و … مراسم چهارشنبه سوری را آخرین چهارشنبه ماه صفر برگزار می کنند ، بنابر نوشته تذکره صفویه کرمان نیز، چهارشنبه سوری در ماه صفر بوده است.
در اصفهان چهارشنبه سوری را ” چهار شنبه سرخی” نیز می گویند.
یکی از دلیل ها و سندهای دیگری که نشان می دهد چهارشنبه سوری از آیین های پیش از اسلام نیست، می تواند این باشد که مراسم آن در غروب آفتاب روز سه شنبه برگزار می شود. در گاهشماری قمری آغاز بیست و چهار ساعت یک شبانه روز از غروب آفتاب روز پیش است؛ و چهارشنبه سوری، مانند بسیاری از آیین ها، جشن ها و سوگواری های مذهبی همچون عید غدیر، نیمه شعبان، رحلت حضرت پیامبر (ص) که بر اساس گاهشماری قمری است، در غروب روز پیش برگزار می شود.
نحس بودن چهارشنبه در باورهای عامیانه باعث شده، که هنوز بعد ازظهر سه شنبه (یعنی شب چهارشنبه) به احوال پرسی بیمار نمی روند، و پنجشنبه را عامه ” شب جمعه ” می گویند. در صورتی که آیین های کهن مثل نوروز، مهرگان، سده و … که بر اساس گاهشماری خورشیدی است، آغاز بیست و چهار ساعت روز، از سپیده دم و یا از نیمه شب است. آن چه که چهارشنبه سوری را به جشن ها و آیین های کهن ایران پیوند می زند، می تواند برگزاری رسم و جشنی به نام “سور”، در روز پنجه (خمسه مسترقه) باشد که از آن تا سده چهارم، دوره سامانیان، آگاهی در دست است: صاحب تاریخ بخارا از برگزاری رسمی که “عادت قدیم” و با افروختن آتش در “شب سوری” (پیش از نوروز) همراه بوده خبر می دهد:… آنگاه امیر سدید (منصور بن نوح) به سرای نشست، هنوز سال تمام نشده بود که چون شب سوری، چنان که عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند و پاره ای آتش بجست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت و …
امروز، با رسمیت یافتن تقویم مصوب 1304، دیگر از جشن های پنجه (که در خوارزم، آغاز سال، و در پارس پایان سال بود) کمتر نشانی میتوان یافت. چهار شنبه سوری پایان ماه صفر نیز تا آن جا که آگاهی در دست است فراموش شده، و تنها با برگزاری مراسم چهار شنبه آخر سال یا چهارشنبه سوری، که در بر دارنده رسم هایی از فرهنگ عامه است، مردم به پیشواز نوروز می روند.
این یادآوری لازم است که با وجود تکنولوژی های جدید خانه سازی، ایجاد مجموعه های مسکونی، آپارتمان نشینی، در دسترس نبودن “بوته و هیمه ” (به علت استفاده از گاز و برق به عنوان وسیله حرارتی)، در اختیار نداشتن کوزه و پشت بام و فضای مناسب جلوی در خانه، و دگرگونی های دیگر فرهنگی، مراسم چهارشنبه سوری هنوز چهره نمادین خود را با دشواری، به ویژه در شهرها و محله های سنتی نگه داشته است.

 

منبع:  http://www.atiyas.blogfa.com/post-13.aspx



یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:سوره مریم, :: 8:2 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

 وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا

و سلام بر من روزي كه متولد شدم و روزي كه مي ميرم و روزي كه دگر بار زنده برانگیخته میشوم

سوره مریم.  آیه:33



شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, :: 18:59 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

نگاهی مختصر به دارابگرد

شهرستان داراب واقع در جنوی شرقی استان فارس،همجوار با استان هرمزگان.دارای آب و هوایی گرم و نیمه خشک می باشد.براساس پژوهش‌های باستان‌شناسی قدمت این منطقه که در گذشته دارابگرد نامیده می‌شده به هزارهٔ پنجم قبل از میلاد(عصرسفال نخودی و مقارن باتمدن سیلک ۲ کاشان) می‌رسد. تپه ها و تل‌های باستانی مناطق مادوان و خسویه ازجمله آثار زیستگاه‌های انسانی در دوران ماقبل تاریخ درناحیه دارابگرد می‌باشند. بنای شهرکهن دارابگرد که آثار آن در ۷ کیلومتری جنوب شهر کنونی داراب قراردارد به صورت مدور در منطقه ای وسیع و دارای خندقی بزرگ بنا شده است .بنای این شهر بر اساس شواهد موجود به اوایل عصرهخامنشیان می‌رسد.
. بنابر روايت تاريخي شهردارابگرد توسط داراي بزرگ كه در ادبيات پهلوي و اسلامي از وي به نام داريوش بزرگ ياد شده ايجاد شده و فردوسي شاعر نامور ايران دراين باره مي‌فرمايد:
چو بگشاد داننده زآن آب بند   یکی شهر فرمود بس سودمند
بفرمود کز هند وز رومیان         بیارند کارآزموده ردان
چو دیوار شهر اندر آوردگرد       ورا نام کردند دارابگرد
یکی آتش افروخت از تیغ کوه   پرستیدن آذر آمد گروه
ز هرپیشه‌ای کارگر خواستند    همه شهر ازایشان بیاراستند
 
داراب و ساسانیان
 آخرین امیر دارابگرد درعصر اشکانیان پیری نام داشته و پس از وی اردشیر بابکان براین شهر تسلط می‌یابد و سپس با کنترل سراسر ایران امپراتوری ساسانی راتأسیس می‌نماید. از این جهت دارابگرد نخستین مقر حکومتی ساسانیان بوده‌است. دارابگرد در عصر ساسانیان اهمیت فراوانی داشته ‌است و پیشینهٔ آثار تاریخی این شهرستان متعلق به این دوره می‌باشد. ضرابخانه بزرگی نیز در دارابگرد دایر بوده که در دوران اسلامی نیز فعال بوده‌است.
 
ورود اسلام
این منطقه در سال ۲۳ هجری توسط سپاهیان مسلمان بدون خون ریزی فتح می‌شود و حکومت آن در اختیار سرداران عرب و سپس در کنترل خاندان شبانکاره قرار می‌گیرد. پس از ورود اسلام این شهر تا قرن پنجم هجری قمری، همواره آبادان بوده‌ است
 
داراب در عصر سلجوقیان
داراب در سدهٔ پنجم هجری و به دلیل تهاجم گسترده سلجوقیان دچار آسیب و ویرانی می‌شود و اهالی به ناحیه جدیدی در شرق شهر فعلی بنام تنگ رمبه کوچ می‌نمایند و پس از حمله مجدد سلاجقه به ناحیه جدید و تصرف قلعه مستحکم رمبه که با دسیسه سلاجقه صورت گرفت، اهالی به ناچار به محل فعلی داراب عزیمت می‌کنند.
 
داراب در عصر صفویان و زندیان
اما در عصر صفویه با توجه حکام وقت و قرار گرفتن اراضی این شهر تحت عنوان «اراضی خاصه» رو به آبادانی می‌گذارد و به نوشته منابع تاریخی این دوره یکی از پنج وزیرنشین فارس محسوب می‌شده ‌است. این شهر تا دوران زندیه از ولایات مهم فارس بوده ‌است
 
داراب و امام حسن
در تاریخ می خوانیم كه : « امام حسن مجتبی (ع) ضمن شرایط صلح خود با معاویه شرط كردند قسمتی از خراج دارابگرد فارس را به او بپردازند. تا هزینه خانواده شهدای « جمل و صفین» را تامین كند.در این زمان امام حسین مجتبی دحیه انصاری از یاران نزدیک پیامبر را مآمور ارشاد و راهنمایی مردم داراب قرار داد.
 
دحیه کلبی انصاری
. دحیه قبل از اسلام تاجر و از سران معروف بود است. دحیه راانصاری گویند، چون جمعی از مردم مدینه که به یاری پیامبر شتافتند به انصار معروفشدند و چون دحیه یکی از آن افراد بود به دحیه کلبی انصاری معروف شد. دحیه از طایفهبنی کلب است. موطن آنها بین حجاز و سوریه است و قبیله بنی کلب در دوران جاهلیت دردومة الجندل (تبوک) در اطراف شام اقامت داشته اند. دحیه دارای تباری اصیل است و
از اولاد عدنان است که جد بیستم رسول الله می باشد. دحیه یکی از فرمانروایان عرببود که 700 نفر تحت فرمان داشت و از نفوذ اجتماعی خاصی برخوردار بود که پیامبر درحق او دعا کرد و او اسلام آورد. دحیه چهره ای زیبا و چشمانی نافذ داشت وقتی کهجبرئیل به صورت بشر بر پیامبر وارد می شد، به شکل دحیه کلبی بر رسول خدا جلوه گر میشد. ابن عباس می گوید: دحیه وقتی داخل شهر می شد کسی نمی ماند مگر آنکه گردن بکشد تا چهرهزیبای او را تماشا کند(نقل از اسدالغابه ج2). او را جزء 6 نفری برشمرده اند که ازابتدا اسلام آورد. او در همه جنگها به جز جنگ بدر همراه پیامبر بود. در بازگشت ازجنگ حنین، جبرئیل به صورت دحیه کلبی دیده شد.
از علی علیه السلام نقل شده که بر رسول خدا وارد شدم دیدم حضرت خوابیده و سرمبارکش روی زانوی دحیه کلبی است. به دحیه سلام نمودم، جواب مرا چنین گفت: و علیکم السلام یا امیرالمؤمنین وامام المتقین و فارس المسلمین و قائد العز المحجلین و قاتل الناکثین والمارقینوالقاسطین؛سلام بر تو ای امیر مؤمنان، و مقتدای پروا پیشگان و یکه سوارمسلمانان و پیشرو سفیدرویان و جهاد کننده با پیمان شکنان (اصحاب جمل)، مارقین (خوارج نهروان)، و قاسطین (معاویه و یارانش). سپس پیامبر از خواب بیدار شد و فرمودبا چه کسی صحبت می کردی که علی علیه السلام ماجرا را گفت، پیامبر فرمود او جبرئیلبود و خواست که به تو بفهماند که خداوند تو را به این اسم ها نامگذاری کرده است. (بحار ج18 ص267)
حذیفة بن یمان می گوید: رسول خدا به اصحاب فرمود هرگاه دیدید که دحیه کلبی درنزد من است هیچ کس در این حال به نزد من نیاید. این مطلب که جبرئیل به صورت دحیهنازل می شد، از ام سلمه و عایشه نقل شده است و اسنادی از کتب معروف در دست است. فاطمه سلام الله علیها می فرمود، همواره دحیه کلبی نزد رسول خدا می آمد، رسول خدابه من می فرمود برای عمویت متکا بیاور، من متکا می آوردم. هرگاه دحیه (جبرئیل) برمیخاست از بین لباس او چیزی بر زمین می ریخت پیامبر به من می فرمود، آن اشیاء را جمعکن که عطر عنبر است و از بال های جبرئیل ریخته است. این سخن بدان معناست که حضرتزهرا سلام الله علیها او را می دیده است. ذکاوت و هوش دحیه قابل توجه است. او اخلاقو آداب قبیله ها و ملیت های مختلف را بررسی می کرد و به خاطر می سپرد به طوری که بافرهنگ اجتماعی آنها کاملا آشنا بود از این رو رسول خدا که از منبع وحی بهره می بردبرای هدف بسیار مهم و حیاتی خود که همانا تبلیغ اسلام در بطن سرزمین قدرتمند رومبود دحیه را انتخاب کرد. دحیه در جنگ خیبر هم شرکت داشت. پیامبر اکرم و هزار و ششصدسرباز و دویست سواره نظام و دحیه کلبی همراه پیامبر در این عملیات باشکوه شرکتداشتند.
نقش دحیه در مسلمان شدنقیصر روم:
پیامبر اکرم (ص) دحیه را به عنوان قاصد و سفیر خود نزد "هرقل" فرستاد و او را به اسلام دعوت کرد. هرقل شخصا اسلام را قبول کرد ولی لشگریان وارکان دولتی از قبول اسلام سرباز زدند.
وفات دحیه:
سال وفات دحیه را 45 یا 48 هـ ق نقل کرده اند. مدفن او در دارابفارس است گفته اند .در کتابارزشمند مجمع الرجال قهپایی ج2 ص76 به این شکل نقل شده است: «و هو مدفون فی قرب دارابجرد و هیبلدة من اعمال فارس و قبره یزار و یتبرک به» دحیه در نزدیکی دارابجرد به خاکسپرده شده است و دارابجرد شهری در استان فارس می باشد و قبر دحیه در 8 کیلومتریداراب محل زیارت مردم است. اهالی و زوار به آرامگاهش تبرک می جویند.
لغت نامه دهخدا، قلعه دحیه در دارابجرد فارس را منسوب به او دانسته است و همچنیندر دائرةالمعارف فارس، آثارالعجم و فارسنامه ناصری به این موضوع اشاره شده که مزاردحیه کلبی در داراب فارس می باشد.
 

 



سه شنبه 25 بهمن 1390برچسب:والنتاین, :: 10:46 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

" در قرن سوم میلادی که مطابق می شود با اوایل امپراتوری ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده به نام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته. از جمله این که سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشه(!). از این رو ازدواج را برای سربازان امپراتوری روم غدقن می کنه. کلودیوس به قدری بی رحم و فرمانش به قدری قاطع بود که هیچ کس جرأت کمک به ازدواج سربازان رو نداشت. اما کشیشی به نام والنتیوس (والنتاین) مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد. کلودیوس دوم از این جریان خبردار می شه و دستور می ده که والنتاین را به زندان بندازند و سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق، با قلبی عاشق اعدام می شه. بنابراین او را به عنوان فدایی راه عشق می دونند و از آن زمان نهاد و سمبلی می شه برای عشق!"

 
اما کمتر کسیه که بدونه در ایران باستان ، نه مثل رومی ها از سه قرن بعد از میلاد، که از بیست قرن قبل از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده!

 


                                                 
                            


جالبه که بدونید این روز در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادفه با 29 بهمن، یعنی فقط 4 روز بعد از والنتاین فرنگی! این روز "سپندارمذگان" یا "اسفندارمذگان" نام داشته. فلسفه ی بزرگداشت این روز به عنوان "روز عشق" به این صورت بوده که در ایران باستان هرماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هر کدوم از روزهای ماه هم یک نام داشتند. مثلا روز اول، "روز اهورامزدا"، روز دوم ، "روز بهمن" (سلامت، اندیشه) که اولین صفت خداونده. روز سوم، "اردیبهشت" یعنی راستی و پاکی که باز از صفات خداوند است. روز چهارم "شهریور" یعنی شاهی و فرمانروایی آرمانی، که خاص خداوند است و روز پنجم، "سپندارمذ" بوده.

 سپندارمذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشقه؛ چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزه. زشت و زیبا رو به یک چشم نگاه می کنه و همه را چون مادری در دامان پر مهر خودش امان می ده. به همین دلیل در ایران باستان، اسپندارمذگان را به عنوان نماد عشق می پنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده. که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد، جشنی ترتیب می دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت که در ماه مهر، "مهرگان" لقب می گرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندارمذ یا اسفندارمذ نام داشت، جشنی با همین عنوان می گرفتند.


سپندارمذگان جشن زمین و گرامیداشت عشق است که هردو در کنار هم معنا پیدا می کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می دادند. مردان هم زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می کردند. ملت ایران از جمله ملت هاییه که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته. به مناسبت های گوناگون جشن می گرفتند و با سرور و شادمانی روزگار می گذرانده اند. این جشن ها نشان دهنده ی فرهنگ، نحوه ی زندگی، خلق و خوی، فلسفه ی حیات و کلا جهان بینی ایرانیان باستان است. از آنجایی که ما با فرهنگ باستانی خود کمتر آشناییم، شکوه و زیبایی این فرهنگ با ما بیگانه شده.


شاید هنوز دیر نشده باشد که روز عشق را از 25 بهمن ((valentine به 29 بهمن (سپندارمذگان ایران باستان) منتقل کنیم.



نحوه از بین بردن جوهر سیاه بر روی فرش

برای از بین بردن جوهر سیاه بر روی فرش، مقداری ماست روی محل لکه ریخته و با قاشق ماست را جمع کنید. چند مرتبه این کار را تکرار کنید، لکه کاملاً از بین می رود.

نحوه بر طرف کردن لکه جوهر از روی لباس


برای پاک کردن لکه جوهر خودکار یا خودنویس از شیر استفاده کنید. قسمت جوهری شده لباس را حدود پنج دقیقه داخل شیر قرار داده و سپس آن را با آب معمولی بشویید. اثر لکه جوهر کاملاً از بین خواهد رفت. برای این منظور می توان از شیر ترش شده و یا دوغ نیز استفاده کرد. گاه برای برطرف شدن کامل اثر لکه، باید این کار چندین بار تکرار شود.

نحوه بر طرف کردن لکه واکس کفش


اگر بر اثر بی احتیاطی مقداری واکس روی فرش یا لباستان مالید، می توانید ابتدا پنبه ای را خیس کنید و روی آن بکشید. سپس روی پنبه مقدای مایع ظرفشویی بریزید و بر روی لکه بکشید. بعد از این کار پنبه را آغشته به آب خالص کنید و دوباره روی لکه بکشید تا لکه کاملاً از بین برود. اگر با این کار لکه از بین نرفت، مقداری الکل بر روی دستمال ریخته و بر روی لکه بکشید، تا کاملاً تمیز شود. اگر لباس قابل شستشو باشد، بعد از زدودن لکه، لباس را با پودر لباسشویی و آب نیم گرم کاملاً بشویید.

نحوه پاک کردن لکه سفیده تخم مرغ


لکه سفیده تخم مرغ را هرگز با آب گرم نشویید، زیرا لکه ثابت می ماند. بلکه برای از بین بردن آن، محل لکه را با آب سرد، کاملاً بشویید.

نحوه پاک کردن لکه های کاشی


آنها را با این محلول بشویید:
آمونیاک: نصف فنجان، سرکه سفید: نصف فنجان، جوش شیرین: یک چهارم فنجان، آب گرم: حدود چهار لیتر.
در صورتی که کاشی ها خیلی کثیف شده اند مقداری جوش شیرین را با وایتکس مخلوط کرده و محلولی را که به دست می آید با استفاده از یک برس یا اسکاچ روی کاشی ها بمالید و پس از چند دقیقه آبکش کنید.

نحوه پاک کردن لکه قیر


برای از بین بردن لکه قیر روی پارچه از بنزین و کره می توان استفاده کرد.

نحوه پاک کردن لکه گل و لای بر روی لباس


کافی است یک عدد سیب زمینی را با چاقو به دو نیم کنید و بر روی لکه بمالید، سپس لباس را در آب سرد بخیسانید و طبق معمول با مواد شوینده شست و شو دهید. در صورتی که لکه همچنان پایدار ماند، دستمال را به الکل آغشته کنید و بر روی لکه بمالید.

نحوه کندن آدامس از مو


بچه ها گاهی با آدامس خود بازی می کنند و آن را به جاهای مختلف مثل مو می چسبانند ! اگر آدامس به موی کودک شما چسبید، می توانید برای کندن آن از دو روش زیر کمک بگیرید:
روش اول: یک تکه یخ را چند بار روی آدامس بکشید تا سفت شود سپس آدامس را از مو جدا کنید.
روش دوم: کمی کرم مرطوب کننده به همان قسمت مو بکشید، سپس با یک دستمال خشک، مو را چند بار پائین بکشید آدامس از آن جدا خواهد شد.

پاک کردن لکه آدامس از لباس

گاهی اوقات برایتان اتفاق افتاده که آدامسی به لباس شما بچسبد. برای حل این مشکل می توان از راه های زیر استفاده نمود :
1. در مرحله اول می توانید یک تکه یخ روی لکه بگذارید و بعد آدامس سفت شده را بکنید.
2. اگر پارچه شما قابل شستشوست، کمی سفیده تخم مرغ روی آدامس بمالید تا نرم شود و تا جایی که ممکن است آدامس را از روی پارچه بردارید و سپس بشویید.
۳. اما اگر پارچه شما قابل شستشو نمی باشد با یک تکه اسفنج ابتدا تراکلرید کربن و سپس آب و صابون بمالید، این عمل را تکرار کنید تا پاک شود.
توجه : باید برای پاک کردن لکه آدامس احتیاط کرد تا پارچه آسیب نبیند و پاره یا سوراخ نشود.

طریقه پاک کردن لکه خون

لکه خون را با چند روش می توان پاک کرد:
1. اگر لکه خون تازه است و خشک نشده محل لکه را با آب سرد و صابون بشویید تا بر طرف شود.
2. روی لکه خون را فوراً با خمیری که از مخلوط کردن آب سرد و نشاسته ذرت درست کرده اید، بپوشانید و به آرامی کمی مالش دهید و آن را مقابل آفتاب بگذارید تا خشک شود. آفتاب خون را از پارچه خارج کرده و جذب نشاسته می کند. در صورت نیاز این عمل را چند بار تکرار کنید.
3. پارچه خونی را درون مخلوط آب سرد و نمک خیس کنید. آب را آنقدر عوض کنید تا لکه به طور کامل برطرف شود.
4. برای پاک کردن لکه های کوچک خون روی یقه پیراهن های مردانه (در اثر تراشیدن ریش)، کافی است چند قطره آب سرد روی هر لکه بریزید و سپس مقداری پودر نشاسته روی آن بپاشید. وقتی نشاسته خشک شد، پیراهن را بشویید لکه های خون برطرف خواهند شد.

نحوه پاک کردن خطوط کاربن از روی نایلون و رومیزی

برای محو کردن این نوع لکه ها آب ژاول را با آب سرد مخلوط کرده روی لکه بمالید.
در صورتی که لکه روی پارچه ای که از الیاف مصنوعی تهیه شده ایجاد شد می توانید با آبلیموی خالص آن را بر طرف نمائید.
برای برطرف کردن لکه روی نایلون نیز می توانید از ابر همراه با پودر شستشو استفاده کنید.

نحوه بر طرف کردن لکه روغن ماشین


تا به حای پیش آمده است که از کنار ماشین عبور کرده باشید و لباس شما سیاه شده باشد برای این منظور روی لکه ها، کره یا روغن بمالید و بگذارید ۱۲ ساعت بماند. سپس آن را با بنزین پاک کنید و این راه برای لباس های ابریشمی و کتانی است. برای پارچه های چرمی می توانید مقداری وازلین روی روغن بمالید و بعد از یک ساعت و نیم با تتراکلرورد و کربن پاک کنید سپس با یک تکه پارچه پشمی آن جلا دهید.

نحوه بر طرف کردن لکه های رنگ


برای لکه زدایی رنگ ها باید بدانیم که چندین نوع رنگ داریم و بعداً برای هر نوع از آنها تدبیر خاصی بیندیشیم.

سه نوع رنگ داریم:
۱: لکه های مربوط به آبرنگ
۲: لکه رنگ پلاستیکی
۳: لکه رنگ روغنی

1. زدودن لکه آبرنگ: زدودن لکه آبرنگ ساده است برای این منظور باید با آب سرد بشویید سپس با آب نیمگرم و پودر رختشویی آنها را تمیز بشویید و آب بکشید و اگر خیلی سمج باشد، پنبه را به گلیسیرین آغشته کنید و روی آن بمالید سپس با آب گرم و پودر رختشویی بشویید و آب بکشید و اگر نتیجه نگرفتید از تربانتین استفاده کنیم.

2. لکه های پلاستیکی: ابتدا اضافی رنگ را بتراشید سپس نفت خام بمالید و با پنبه پاک کنید و سرانجام با آب گرم و صابون بشویید و آبکشی نمایید.

3. لکه های رنگی روغنی:
اگر کهنه و خشک است پاک کردن آن تقریباً غیر ممکن است اما در صورتی که هنوز خشک نشده و یا فقط یکی دو روز پیش اتفاق افتاده است باید چنین کرد: از روی هر نوع پارچه اضافه رنگ را لبه ی تیز کار بگیرید بعد پنبه ای را به تربانتین آغشته کنید و روی لکه بمالید سپس با پنبه دیگری پاک کنید این کار را چندین بار تکرار کنید و ته رنگ را نیز با آب گرم و پودر لباسشویی از بین ببرید مسلماً از نتیجه کار راضی خواهید بود.

لکه زدایی رنگ روی قالی و موکت


لکه زدایی رنگ روی قالی و موکت مشکل تر است برای پاک کردن آنها باید پنبه را با تربانتین خیس کنید و بر روی لکه بمالید و بعداً با پنبه دیگری پاک کنید تا اینکه لکه از میان برود.

نحوه پاک کردن لکه سس گوجه فرنگی


ابتدا روی سطح لکه را با روش ضربه ای به وسیله پارچه ای دیگر به الکل آغشته کنید، سپس در آب سرد و مواد شوینده بشویید. اگر لکه روی سطح فرش یا موکت ایجاد شده باشد، ابتدا مقداری فوم ریش تراشی بر روی لکه بریزید و سطح آن را با اسفنج آنقدر مالش دهید تا پاک شود. سپس دستمال دیگری را کمی مرطوب کنید و بر روی لکه بکشید و صبر کنید تا خشک شود.

نحوه پاک کردن لکه رژ لب


شما می توانید با مالیدن خمیر دندان بر روی این نوع لکه و سپس شست و شو، آن را به طور کامل از بین ببرید. البته پاشیدن اسپری مو نیز برای از بین بردن چنین لکه هایی (پیش از شست وشو) بسیار مفید است. راهکار دیگر برای این منظور استفاده از الکل است.

نحوه پاک کردن لکه از روی پارچه مبل


- لکه نوشابه بر روی مبل : برای از بین بردن لکه نوشابه می توانید کمی نمک بر روی لکه تازه بپاشید و بعد اسفنجی را خیس نموده روی لکه بکشید و سپس با آب گرم به وسیله اسفنج آبکشی کنید.

- اثر سوختگی بر روی مبل :
برای از بین بردن اثر سوختگی یا زردی سیگار حبه قندی را روی لکه بکشید و آنقدر این کار را ادامه دهید تا لکه از بین برود. برای از بین بردن این نوع لکه اسفنجی را به شیر آغشته کنید و روی لکه بمالید. در صورتی که لکه روی پارچه ای که از الیاف مصنوعی تهیه شده ایجاد شد می توانید با آبلیموی خالص آن را بر طرف نمائید. چنانچه این لکه پارچه های کرکدار بود ابتدا با کمی شیر خوب لکه را خیس کنید و بعد با پنبه آن را پاک نمائید و در آخر با آب و صابون لکه های حاصل از شیر را بشویید.

- لکه جوهر بر روی مبل :
اگر لکه مربوط به مرکب سیاه است ابتدا محل را خیس کرده روی آن کمی نمک آشپزخانه بریزید و سپس با پنبه مالش دهید و چنانچه نتیجه نگرفتید مخلوطی از گلیسرین و آمونیاک را روی لکه بمالید و سپس با آب و پودر دستی خوب شست و شو دهید. البته می توانید از آب ژاول هم استفاده کنید.

- لکه خون بر روی مبل : بهترین چاره برای از بین بردن لکه خون هم این است که مقداری نشاسته را (به نسبت بزرگی و کوچکی لکه) در آب مخلوط کنید و به هم بزنید تا خمیر نسبتاً غلیظی بدست آید. آنگاه روی لکه خون را با این خمیر بپوشانید و بعد از خشک شدن نشاسته ها، آنها را بتراشید و با برس محل لکه را پاک کنید.

- لکه میوه بر روی مبل
: اگر این لکه بر روی پارچه سفید بود، کافی است با آب و صابون آن را بشویید. اگر لکه روی پارچه پشمی بود آب اکسیژنه ۲۰% را با چند قطره آمونیاک مخلوط کرده با آن لکه را پاک کنید. اگر لکه روی پارچه های ابریشمی سفید و یا رنگی بود آب و الکل سفید ۹۰% را به نسبت مساوی مخلوط کرده و با آن لکه را محو کنید.

- لکه چربی بر روی مبل
: برای از بین بردن لکه چربی قسمت لکه شده را با کمی محلول نمک و الکل بمالید. اگر لکه چربی روی پارچه ابریشمی است با یک برگ کاغذ خشک کن روی قسمت لکه شده را بپوشانید و اتوی داغ را محکم روی آن فشار دهید تا لکه ناپدید شود.

نحوه پاک کردن لکه شمع، مداد شمعی و مدادهای چرب آرایشی

برای این منظور کافی است ابتدا باقی مانده ماده ایجاد کننده را با جسمی نوک تیز به آرامی بردارید. سپس دو تکه دستمال توالت یا کاغذ قهوه ای (مورد استفاده در خشکشویی ها) در دو طرف لکه قرار دهید. سپس اتوی گرم را بر روی یکی از کاغذها در محل لکه فشار دهید. به این ترتیب، چربی موجود در لکه آب می شود و جذب دستمال یا کاغذهای طرفین می شود و لک از بین می رود. ولی در مورد موکت و فرش پس از برداشتن پارافین سفت شده از روی سطح، تنها یک کاغذ بر روی سطح لکه قرار دهید و اتو بکشید.

نحوه پاک کردن چسب مایع از روی فرش یا موکت


برای از بین بردن لکه چسب، پارچه ای را درون سرکه فرو برده روی لکه چسب بگذارید، بطوریکه کاملا آن را اشباع کند. بزودی چسب سفتی خود را از دست داده و نرم خواهد شد که به راحتی جدا خواهد شد.

نحوه رفع برق اتو روی لباس : اگر پارچه و لباس شما بر اثر اتو کشیدن برق افتاده پارچه نخى مرطوبى را روى قسمت براق شده قرار دهید و اتو بکشید، تا بخار حاصله برق افتادگى را از میان ببرد



اتوهای بخار به مرور زمان و بر اثر استفاده جرم می گیرند. برای پاك كردن جرم اتو كمی سركه سفید و آب داخل محفظه آن ریخته و 24 ساعت صبر كنید. سپس اتو را روشن كنید و بگذارید آب و گچ آن خارج شود. حالا اتوی شما مثل روز اول تمیز و بدون رسوب است.

اگر اتوی شما معمولی است و كف آن كثیف شده، برای تمیز و براق كردن آن می توانید اتو را روشن كرده و روی درجه متوسط قرار دهید. سپس پارچه ای آغشته به نمك یا جوش شیرین را محكم به كف اتو بمالید تا تمام جرم آن گرفته شود.

فر هم ممكن است جرم گرفته و چرب شود. برای از بین بردن این جرم و چربی می توانید ظرفی پلاستیكی را پر از آمونیاك كرده و شب تا صبح در فر قرار دهید. 5 قاشق جوش شیرین و 3 قطره مایع ظرفشویی و 4 قاشق سركه را با هم مخلوط كرده و با اسفنج یا پارچه تمیز فر را تمیز كنید. حالا فر اجاق گاز شما تمیز و پاكیزه است.

اگر ظروف بلور و نشكن یا فنجان و لیوان های شما كدر و زرد شده اند می توانید در ظرفی آب بریزید بگذارید بجوش بیاید. سپس مقداری پودر لباسشویی به آن اضافه كنید و ظروف زرد خود را داخل قابلمه با آب جوش و پودر بگذارید تا حدود 15 دقیقه بجوشد. بعد از خنك شدن و آبكشی ظروف شما براق و تمیز خواهد شد.


 



نظافت و پاکیزه کردن خانه همیشه دغدغه ی خانم‌ها بوده است. چه نیکو رسمی است. خانه تکانی، سنتی ارزشمند و جالب برای پاک کردن و زیبا سازی خانه است. در این سلسله مقالات، با راه کارهای مفیدی برای تمیز کردن منزل و وسایل آن آشنا می‌شوید:

تمیز کردن دیوارهای رنگ روغنی

برای تمیز کردن دیوارهایی که رنگ روغنی دارند، از این محلول استفاده کنید: یک سطل آب گرم، یک دوم پیمانه بوراکس (Borax)، یک دوم قاشق مرباخوری مایع ظرفشویی و یک قاشق غذاخوری آمونیاک؛ حین استفاده از محلول حتماً دستکش بپوشید. (بوراکس را می‌توانید از مغازه‌های مواد شیمیایی- بهداشتی تهیه کنید)

تمیز کردن کاشی و سرامیک


مخلوط یک پیمانه آمونیاک، یک چهارم پیمانه جوش‌شیرین و یک دوم پیمانه سرکه در یک سطل آب داغ نیز فرمول دیگری برای تمیز کردن سطح دیوارهای رنگ روغنی و یا کاشی و سرامیک است.

پاک کردن لکه مداد رنگی


لکه‌های مداد رنگی بچه‌ها روی دیوار را به وسیله یک مسواک کهنه و کمی خمیردندان پاک کنید.

پاک کردن لکّه مداد شمعی یا مداد آرایشی


بهترین کار برای پاک کردن این لکّه‌ها استفاده از روغن بچه یا شیر پاک کن است. برای این منظور با پنبه آغشته به شیرپاک کن یا روغن بچه به محل لک بمالید.

لکه شمع بر روی کاغذ دیواری

ابتدا پارافین را با قراردادن یخ بر روی آن جدا کرده و پس از کندن توسط جسمی تیز، لکّه و چربی باقی مانده را با روش اتو و کاغذ مومی و یا دستمال حوله‌ای از بین ببرید. کاغذ و یا دستمال را بر روی لکّه قرار داده و اتوی گرم را بر روی آن بگذارید. سپس کاغذ و یا دستمال را جا به جا کرده تا برای دفعات بعدی همان محل جذب لکّه، به طور مجدد بر روی لکّه قرار نگیرد.

تمیز کننده دیوارهای رنگ شده


برای تمیز کردن دیوارهای رنگ شده ی منزل، ترکیب نصف پیمانه آمونیاک، یک چهارم پیمانه سرکه سفید و یک چهارم پیمانه جوش‌شیرین در یک سطل آب‌گرم را امتحان کنید (منظور دیوارهایی با رنگ پلاستیک یا رنگ روغن است). این تمیز کننده ارزان و قوی، دیوارها را تمیز و براق خواهد کرد.

پاک کردن شوره و سفیدک روی کاشی و سرامیک

شوره و سفیدک روی کاشی و سرامیک را می‌توان با مالش دادن یک تکه لیموترش یا دستمال آغشته به سرکه روی سطح مورد نظر از بین ببرید. در ضمن واکس اتومبیل نیز تمیزکننده خوبی برای کاشی است. آن را به کار گیرید و پیش از خشک شدن با دستمال نرم مالش دهید.

تمیز کردن دیوار آجری


برای پاک کردن لکّه از روی آجر، سطح مورد نظر را با آجر مشابه دیگر بسایید و یا از تکه‌ای سمباده نرم کمک بگیرید.

زمان تمیز کردن شیشه‌ها


توصیه می‌شود در روزهای بسیار سرد که شیشه‌ها یخ زده‌اند آنها را پاک نکنید. در این وضعیت شیشه‌ها بسیار ترد و شکننده می‌شوند و امکان شکستن آن زیاد است.

تمیز کردن شیشه‌های رسوب گرفته


شیشه‌هایی که لکّه و رسوبات آب روی آن است را با مخلوط آب و سرکه سفید تمیز کنید.

شیشه پاک کن خانگی


برای تهیه یک شیشه پاک‌کن خودتان در منزل اقدام کنید، دو پیمانه آب، نصف پیمانه الکل و یک قاشق چایخوری مایع ظرفشویی، محلولی معجزه‌آسا برای تمیز کردن شیشه‌ها و آینه است. محلول را روی شیشه اسپری کنید و با دستمال تمیز شیشه را پاک کنید.

بر طرف کردن لکّه حشرات

لکّه‌هایی که به وسیله حشرات روی پنجره‌ها به‌وجود می‌آید، می‌توانید با چای سرد از میان ببرید.

پاک کردن گوشه‌های پنجره


برای از بین بردن لکّه‌های سیاه که در گوشه‌های پنجره به‌وجود می‌آید، از مسواک کهنه استفاده کنید. به این ترتیب که آن را در مخلوط آب و مایع سفید کننده وارد کنید و سپس روی محل مورد نظر بکشید.

استفاده از روزنامه


پنجره‌ها را می‌توانید با روزنامه آغشته به مخلوط آب و سرکه سفید براق کنید.

شیشه پاک‌ کن با سرکه


اگر شیشه پاک کن شما تمام شده است، دست نگه دارید و خودتان در منزل به روشی بسیار ساده، آن را تهیه کنید. در یک افشانه، سه قاشق غذاخوری آمونیاک، یک قاشق سرکه و مقداری آب سرد بریزید. این محلول را روی سطح شیشه‌ای مورد نظر اسپری کنید و با دستمال یا روزنامه تمیز پاک کنید. روش دیگر این است که یک چهارم فنجان سرکه را در دو لیتر آب گرم حل کنید و با دستمال آغشته به این محلول شیشه را پاک کنید. همچنین می‌توانید محلول را روی سطح شیشه اسپری کنید و با روزنامه خشک کنید.
 




 

وصیت نامه ی داریوش کبیر

 

اینك كه من از دنيا مي روم، بيست و پنج كشور جز امپراتوري ايران است و در تمامي اين كشورها پول ايران رواج دارد و ايرانيان درآن كشورها داراي احترام هستند و مردم آن كشورها نيز در ايران داراي احترامند، جانشين من خشايارشا بايد مثل من در حفظ اين كشورها كوشا باشد و راه نگهداري اين كشورها اين است كه در امور داخلي آن ها مداخله نكند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد .

اكنون كه من از اين دنيا مي روم تو دوازده كرور دريك زر در خزانه داري و اين زر يكي از اركان قدرت تو مي باشد، زيرا قدرت پادشاه فقط به شمشير نيست بلكه به ثروت نيز هست. البته به خاطر داشته باش تو بايد به اين حزانه بيفزايي نه اين كه از آن بكاهي، من نمي گويم كه در مواقع ضروري از آن برداشت نكن، زيرا قاعده اين زر در خزانه آن است كه هنگام ضرورت از آن برداشت كنند، اما در اولين فرصت آن چه برداشتي به خزانه بر گردان .

مادرت آتوسا ( دختر كورش كبير ) بر گردن من حق دارد پس پيوسته وسايل رضايت خاطرش را فراهم كن .

ده سال است كه من مشغول ساختن انبارهاي غله در نقاط مختلف كشور هستم و من روش ساختن اين انبارها را كه از سنگ ساخته مي شود و به شكل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پيوسته تخليه مي شود حشرات در آن به وجود نمي آيد و غله در اين انبارها چندين سال مي ماند بدون اين كه فاسد شود و تو بايد بعد از من به ساختن انبارهاي غله ادامه بدهي تا اين كه همواره آذوغه دو ياسه سال كشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از اين كه غله جديد بدست آمد از غله موجود در انبارها براي تامين كسري خوار و بار استفاده كن و غله جديد را بعد از اين كه بوجاري شد به انبار منتقل نما و به اين ترتيب تو براي آذوقه در اين مملكت دغدغه نخواهي داشت ولو دو يا سه سال پياپي خشك سالي شود .

هرگز دوستان و نديمان خود را به كارهاي مملكتي نگمار و براي آنها همان مزيت دوست بودن با تو كافيست، چون اگر دوستان و نديمان خود را به كار هاي مملكتي بگماري و آنان به مردم ظلم كنند و استفاده نا مشروع نمايند نخواهي توانست آنها را مجازات كني چون با تو دوست اند و تو ناچاري رعايت دوستي نمايي.

كانالي كه من مي حواستم بين رود نيل و درياي سرخ به وجود آورم ( كانال سوئز ) به اتمام نرسيد و تمام كردن اين كانال از نظر بازرگاني و جنگي خيلي اهميت دارد، تو بايد آن كانال را به اتمام رساني و عوارض عبور كشتي ها از آن كانال نبايد آن قدر سنگين باشد كه ناخدايان كشتي ها ترجيح بدهند كه از آن عبور نكنند .

اكنون من سپاهي به طرف مصر فرستادم تا اين كه در اين قلمرو ، نظم و امنيت برقرار كند، ولي فرصت نكردم سپاهي به طرف يونان بفرستم و تو بايد اين كار را به انجام برساني، با يك ارتش قدرتمند به يونان حمله كن و به يونانيان بفهمان كه پادشاه ايران قادر است مرتكبين فجايع را تنبيه كند .

توصيه ديگر من به تو اين است كه هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوي آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران. هرگز عمال ديوان را بر مردم مسلط مكن و براي اين كه عمال ديوان بر مردم مسلط نشوند، قانون ماليات را وضع كردم كه تماس عمال ديوان با مردم را خيلي كم كرده است و اگر اين قانون را حفظ نمايي عمال حكومت زياد با مردم تماس نخواهند داشت .

افسران و سربازان ارتش را راضي نگاه دار و با آنها بدرفتاري نكن، اگر با آنها بد رفتاري نمايي آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل كنند ، اما در ميدان جنگ تلافي خواهند كرد ولو به قيمت كشته شدن خودشان باشد و تلافي آن ها اين طور خواهد بود كه دست روي دست مي گذارند و تسليم مي شوند تا اين كه وسيله شكست خوردن تو را فراهم كنند .

امر آموزش را كه من شروع كردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنويسند تا اين كه فهم و عقل آنها بيشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بيشتر شود تو با اطمينان بيشتري حكومت خواهي كرد .

همواره حامي كيش يزدان پرستي باش، اما هيچ قومي را مجبور نكن كه از كيش تو پيروي نمايد و پيوسته و هميشه به خاطر داشته باش كه هر كسي بايد آزاد باشد تا از هر كيشي كه ميل دارد پيروي كند .

بعد از اين كه من زندگي را بدرود گفتم ، بدن من را بشوي و آنگاه كفني را كه من خود فراهم كردم بر من بپيچان و در تابوت سنگي قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مكن تا هر زماني كه مي تواني وارد قبر بشوي و تابوت سنگي من را آنجا ببيني و بفهمي كه من پدرت پادشاهي مقتدر بودم و بر بيست و پنج كشور سلطنت مي كردم مردم و تو نيز خواهيد مرد زيرا كه سرنوشت آدمي اين است كه بميرد، خواه پادشاه بيست و پنج كشور باشد ، خواه يك خاركن و هيچ كس در اين جهان باقي نخواهد ماند، اگر تو هر زمان كه فرصت بدست مي آوري وارد قبر من بشوي و تابوت مرا ببيني، غرور و خودخواهي بر تو غلبه نخواهد كرد، اما وقتي مرگ خود را نزديك ديدي، بگو قبر مرا مسدود كنند و وصيت كن كه پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا اين كه بتواند تابوت حاوي جسدت را ببيند.

زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعي و هم قاضي نشو، اگر از كسي ادعايي داري موافقت كن يك قاضي بي طرف آن ادعا را مورد رسيدگي قرار دهد و راي صادر كند، زيرا كسي كه مدعيست اگر قضاوت كند ظلم خواهد كرد.

هرگز از آباد كردن دست برندار زيرا كه اگر از آبادكردن دست برداري كشور تو رو به ويراني خواهد گذاشت، زيرا قائده اينست كه وقتي كشوري آباد نمي شود به طرف ويراني مي رود، در آباد كردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهرسازي را در درجه اول قرار بده .

عفو و دوستي را فراموش مكن و بدان بعد از عدالت برجسته ترين صفت پادشاهان عفو است و سخاوت، ولي عفو بايد فقط موقعي باشد كه كسي نسبت به تو خطايي كرده باشد و اگر به ديگري خطايي كرده باشد و تو عفو كني ظلم كرده اي زيرا حق ديگري را پايمال نموده اي .

بيش از اين چيزي نمي گويم، اين اظهارات را با حضور كساني كه غير از تو اينجا حاضراند كردم تا اين كه بدانند قبل از مرگ من اين توصيه ها را كرده ام و اينك برويد و مرا تنها بگذاريد زيرا احساس مي كنم مرگم نزديك شده است .



 که سرانجام در 11 نوامبر 1918 به موجب متارکه نامه منعقده شده بین آلمان و متفقین، خاتمه یافت. این جنگ را جنگ بزرگ نامیده‌اند و منشأ آن، رقابت دولت‌های بزرگ بر سر مستعمره‌ها و مسائل نظامی و ملی بود.
 
در جریان جنگ، عثمانی و بلغارستان به امپراتوری‌های مرکزی (آلمان، اتریش و مجارستان) کمک رساندند. متفقین (بلژیک، انگلیس، فرانسه، مونته نگرو، روسیه و صربستان) نیز مورد حمایت ژاپن، ایتالیا، پرتغال، رومانی، ایالت متحد آمریکا، یونان و برزیل قرار گرفتند. و به عبارت دیگر، اعضای اتفاق سه گانه (انگلیس، فرانسه و روسیه) و اتحاد سه گانه (آلمان، اتریش و ایتالیا) به یکدیگر اعلان جنگ کردند.

ایتالیا از اتحاد سه گانه خارج شد و تا 1915 بی طرف ماند و در همین سال، به متفقین پیوست؛ به این علت که می خواست سرزمین های ایتالیایی زبان را، که در تصرف اتریش بود، به انضمام چند مستعمره در افریقا به دست آورد. عثمانی به طرفداری از آلمان ها برخاست تا از تسلط روسیه بر تنگه های دریای سیاه مانع شود. امریکا در 1917 با قدرت نظامی، ثروت و تجهیزات فراوان، هنگامی به یاری متفقین آمد که نیروهای مرکزی پس از سه سال جنگ تقریباً نابود شده بودند.

مهمترین صحنه جنگ اروپا در فرانسه بود، آلمانی‌ها از خاک بلژیک گذشتند و به فرانسه حمله بردند. نقشه جنگی ارتش آلمان این بود که برق آسا به فرانسه هجوم ببرد، پاریس را اشغال کند و آن گاه، به رای نابود ساختن روسیه بدان کشور حمله ور شود. آلمان سه مرتبه تلاش کرد تا فرانسه را تصرف کند: یکی، در مارن (6 ـ14 سبتامبر 1914)، دیگری در وردن (فوریه 1916) و دوباره درمارن در ژوئیه 1918.

در جبهه شرق، روس ها از آلمانی ها به سختی شکست خوردند و هنگامی که در 1917 بلشویک ها بر روسیه مسلط شدند، در شهر برست لیتوفسک عهدنامه ای بستند و از جنگ کناره گرفتند.

متفقین کلیه مستعمره های آلمان را در افریقا و خاوردور به تصرف درآوردند و مستملکات عثمانی را در خاورمیانه، یعنی سوریه و عربستان متصرف شدند.

شکست نهایی آلمانی ها در 1918 در نتیجه حملات متفقین، به رهبری "مارشال فوش" فرانسوی صورت گرفت و آلمان ناچار ترک مخاصمه را خواهان شد و هنگامی که این کشور در 11 نوامبر 1918 شرایط متفقین را پذیرفت، جنگ جهانی اول به پایان رسید.

در 28 ژوئن 1919 عهدنامه ورسای به آلمان شکست خورده تحمیل شد و پیروزی دولت‌های متفق را کامل کرد. این عهدنامه با عهدنامه‌های سن ژرمن با اتریش (1919)، نویی با بلغارستان، تریانون با مجارستان تکمیل شد. این جنگ خسارت های جانی و مالی بسیار فراوانی برجای نهاد و 1565 روز طول کشید.

در طول این مدت، در حدود 65 میلیون نفر بسیج شدند. از این عده، در حدود 9 میلیون نفر کشته شدند؛ در حدود 22 میلیون نفر (به نسبت یک سوم) معلول و از کار افتاده، 7 میلیون نفر برای همیشه ناقص و معلول شدند و حدود 5 میلیون نفر نیز مفقود شدند

 

دلایل وقوع جنگ جهانی اول:

به طور کلی این مسایل بود که زمینه‌های جنگ جهانی اول را فراهم ساخت. علل جنگ جهانی اول عبارت بود از: رقابت اتریش و روسیه در بالکان، اختلاف بین فرانسه و آلمان از سال ۱۸۷۰ دربارهٔ آلزاس ولرن و رقابت اقتصادی و دریایی بین آلمان و انگلیس؛ اما بهانهٔ شروع جنگ این بود که آرشیدوک فرانتس فردیناند ولیعهد امپراتوری اتریش - مجارستان به دست پرنزیب تبعه اتریش و متکلم به زبان صربستانی در ۲۸ ژوئیه ۱۹۱۴ در سارایوو بوسنی به قتل رسید و اتریش ادعا کرد صربستان در این کار دخالت داشته و تقاضا نمود تحقیقاتی با شرکت نمایندگان اتریش صورت پذیرد که دولت صربستان تحقیقات را قبول نمود ولی با حضور نمایندگان خارجی مخالفت کرد. دولت اتریش به صربستان اعلان جنگ داد و روسیه بسیج عمومی اعلام کرد و آلمان هم به حمایت از اتریش به روسیه و فرانسه اعلان جنگ داد. قوای آلمان به بلژیک حمله کرد و این اقدام یعنی حمله به یک کشور بی‌طرف موجب دخالت انگلیس در جنگ شد.

ایران در جنگ جهانی اول :

جنگ جهانی اول هم‌زمان با حکومت احمد شاه قاجار بود و دولت مشروطهٔ ایران ضعیف‌ترین دوران خود را می‌گذراند. علی رغم اعلام بی‌طرفی دولت ایران، نیروهای متخاصم از جنوب و شمال وارد ایران شدند.

بر اثر آغاز جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط بریتانیا و خرید آذوقهٔ مردم ایران توسط ارتش اشغالگر و شروع قحطی بزرگ ۱۹۱۷ - ۱۹۱۹ عدهٔ زیادی از مردم ایران به کام مرگ فرو رفتند.[۱] سپاه روسیه تا دروازه‌های تهران پیشروی کرد اما از منقرض کردن سلسلهٔ قاجار منصرف شدند. در جنوب مردم محلی در چند نوبت با متجاوزان انگلیسی درگیر شدند که از مهم‌ترین نبردهای جنگ جهانی اول در ایران می‌توان به مقاومت دلیران تنگستان در استان بوشهر و نبرد جهاد در خوزستان اشاره کرد. جمعی از رجال از قم به اصفهان و سپس اراک و بالاخره به کرمانشاه رفتند و عاقبت در آنجا قوای گارد ملی ترتیب دادند و حکومت موقتی دولت ملی به ریاست نظام‌السلطنه (رضا قلی خان مافی) تشکیل گردید. پس از سقوط بغداد اعضای دولت موقتی دولت ملی و جمع بسیاری از ایرانیان به استانبول رفتند

گذری بر جنگ جهانی اول:

اتریش و مجارستان در 28 ژوئیه 1914به صربستان اعلان جنگ کردند و این جنگ باعث به راه افتادن جنگی عالمگیر شد



یک شنبه 15 آبان 1390برچسب:عید قربان , :: 16:7 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

آغازی بر یک پایان

عید قربان، تنهاروزی از بی شماری ایام نیست تا در تعیّن یک نامْ معنا، در قاموس واژه های یک قومْ توضیح، و در فرهنگ یک آیینْ تفسیر شود. این روزْ روایت اوج مند زیباترین حکایت عشق آسمانیِ یک انسان الهی است. این روز، فرجامِ نیک یک مناسکْ و آغاز یک راه است؛ پایان رنج های سفر، اشک های شوق، تن پوش های برابری، درس های برادری، بارقه های رحمت، لحظه های خاکْ ساری، هنگامه های برائت، و آغاز راهی است برای حفظ همه این ره یافت ها، فصلی برای همه این شکفتن ها و ترنّمی برای آفریده شدن دوباره. عید قربان، عید بشارت های الهی و روزی برای باز یافتن خودِ گم شده انسان است.

 

 

 



ادامه مطلب ...




تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

لحظه وصال
لحظات پایان عمر امام باقر علیه السلام فرا رسیده و هنگام وصال به معبود نزدیک شده است. امام صادق علیه السلام در کنار آن حضرت نشسته، به او نگاه می کند. ایشان بعدها آن لحظات را چنین نقل می کرد: «من نزد پدر بزرگوارم بودم. هنگام شهادت، درباره غسل و کفن و دفن به من وصیت کرد. به ایشان گفتم: ای پدر! به خدا از آن زمانی که بیمار شده ای، هیچ وقت حالتان چنین بهتر و مناسب تر نبود. امروز که اصلاً آثاری از مرگ در شما نمایان نیست. ولی امام باقر علیه السلام فرمود: ای پسر! آیا نمی شنوی که پدرم علی بن الحسین علیه السلام مرا صدا می زند که ای محمد! بیا و در آمدن شتاب کن».

معرفی امام
آخرین وظیفه امام باقر علیه السلام در هنگام شهادت، معرفی امام پس از خود بود. امام صادق علیه السلام می فرماید: پدرم هنگام وفات، آنچه [از نشانه های امامت] در اطرافش بود، به من سپرد و فرمود: گواهانی نزد من بیاور. من هم چهار نفر از قریش را حاضر کردم. پس فرمود: بنویس: این است آنچه حضرت یعقوب به پسرانش وصیت کرد: «فرزندان من! خدا این آیین پاک را برای شما برگزید و شما جز به آیین تسلیم در برابر فرمان خدا نمیرید» و محمدبن علی علیه السلام [حضرت باقر علیه السلام ] به جعفر بن محمد [امام صادق علیه السلام [وصیت کرد: او را در لباسی که نماز جمعه با آن می خوانْد، کفن کند و... و قبرش را چهارگوش سازد و به مقدار چهار انگشت از زمین بالا آورد و هنگام دفن، بندهای کفن را بگشاید». سپس امام باقر علیه السلام فرمود: گواهان بروند و آنها رفتند. امام صادق علیه السلام در ادامه می گوید: به پدرم عرض کردم: این وصیت چه احتیاجی به گواه داشت؟ فرمود: پسرجانم! نخواستم که تو [در امر امامت] مغلوب باشی و مردم بگویند به او وصیت نکرده است؛ خواستم حجت داشته باشی.

عروج
امام باقر علیه السلام پس از عمری تلاش در میدان بندگی خدا و احیای دین و ترویج علم و خدمات اجتماعی به جامعه اسلامی، در روز هفتم ذیحجه سال 114 قمری به شهادت رسید. منابع روایی و تاریخی، علت وفات آن حضرت را مسمومیت دانسته اند؛ مسمومیتی که دست های حکومت امویان در آن دخیل بوده است. از برخی روایات استفاده می شود که مسمومیت امام باقر علیه السلام به وسیله زین آغشته به سمّ، صورت گرفته است؛ به گونه ای که بدن آن حضرت از شدت تأثیر سم، به سرعت متورم گردید و سبب شهادت آن حضرت شد.

عامل شهادت
در تاریخ، چند نفر عامل شهادت امام باقر علیه السلام معرفی شده اند. بعضی از منابع، شخص هشام بن عبدالملک را عامل شهادت آن حضرت دانسته اند. برخی دیگر، ابراهیم پسر ولید را وسیله مسمومیت معرفی کرده اند و عده ای از روایات نیز شخصی به نام «زید» را که از دیرزمان کینه های عمیق از امام باقر علیه السلام داشت، مجری این توطئه به شمار آورده اند. شاید همه نقل ها درست باشد؛ زیرا ممکن است افراد متعددی در شهادت امام دست داشته اند. از برخی منابع استفاده می شود که آن حضرت هنگام شهادت، در محلی به نام «حُمَیمه» بوده است و پس از شهادت، آن گرامی را به مدینه منتقل کرده اند. جالب اینکه عاقبت عمر هر یک از قاتلان امام باقر علیه السلام با بدی همراه بود. ابراهیم پسر ولید بعدها در سال 126 قمری به خلافت رسید، ولی پس از هفتاد روز کشته شد و «زید» نیز پس از چند روز از شهادت امام باقر علیه السلام به بیماری روانی مبتلا شد و همواره هذیان می گفت و با این حال مرد.

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد




 



رویای صادقه ی کوروش کبیر در مورد آقای عالم ، علی بن موسی الرضا علیهما السلام

روزی فرمانروای امپراطوری بزرگ ایران ، در خواب می بیند که ماه ، از آسمان فرود آمد و در زمینی به نام ((سناباد)) فرو رفت!

خوابگزاران خواب او را به این صورت تعبیر کردند که یکی از پیامبران خدا (یا اولیای خدا) در این سرزمین مدفون خواهد شد.

این خواب به تدریج در میان ایرانیان مشهور شد و از آن پس مردم این سرزمین چشم به راه  آن مرد خدا نشستند؛

تا آنکه حکومت سیاه بنی عباس به کمک ایرانیانی که گمان نیک به آنها برده بودند ، در این سرزمین شکل گرفت.


 پس از مرگ ((هارون الرشید ملعون)) ، میان دو پسر او ، یعنی ((مأمون و امین عباسی لعین)) اختلاف افتاد و هر دو مدعی خلافت بلاعزل پدر شدند.

این اختلاف به پیروزی مأمون عباسی انجامید و او خراسان را به عنوان پایتخت حکومت خود قرار داد.

زندگی در خراسان باعث شد تا آوازه ی رویای امپراطور باستانی ایرانیان به گوش عباسیان نیز برسد.

در خراسان آن روز ، باغی به نام ((سناباد)) وجود داشت که در تملک یکی از عوامل بدسرشت و زورگوی عباسیان بود و این باعث می شد تا ایرانیان ، تعبیر شدن رویای کوروش کبیر

را دور ببینند.

گردش چرخ فلک به عمر بی برکت ((هارون الرشید)) پایان داد و مأمون پس از شکست دادن برادر ، به فکر افتاد تا به انتظار دیرین ایرانیان ، جامه ی عمل بپوشاند!

این بود که دستور بازپس گیری باغ سناباد را صادر کرد و نقشه ی دفن پدر ملعون خود را در آنجا عملی کرد ؛

او با این کار هاله ای از قداست دروغین به دور سلسله ی ناپاک بنی عباس کشید و تردید اعتراض به خاندان خود را در دل اهل ایران زمین کاشت.
 

تا مدت ها ایرانیان با ناباوری و دو دلی قبول کرده بودند که ((قمر الاقمار)) موعود ، همان خلیفه ی خون ریز عباسی است.

مأمون که قیام شیعیان حسنی و عاشقان خاندان پاک رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم او را به تنگ آورده بود و از جانب ایشان احساس خطر می کرد ، طرحی شیطانی ریخت

و آقا امام رضا علیه السلام را به اجبار و تهدید به پایتخت خود کشاند.

مأموران مأمون ملعون که امام هشتم علیه السلام را به مرکز حکومت می بردند وقتی که به ایران رسیدند غرق در تعجب شدند ،  چرا که می دیدند محبت آل رسول صلی الله علیه و

آله و سلم مردم ایران زمین را بیش از خاستگاه  اصلی دین اسلام شیدای خود کرده.
 

بعد از مدتی که بلندای مقام امامت و ژرفای دریای ولایت آقا امام رضا علیه السلام خلیفه ی جعلی وقت را به وحشت انداخت ، نقشه ی پلید مسموم کردن السلطان ابالحسن علیه

السلام ، به ذهن کثیفش خطور کرد.
 

امام رضا علیه السلام پیش از عملی شدن این مصیبت بزرگ برای محبان و شیعیان خود ، به دو نفر از گماشتگان مأمون که مأمور حفاظت و در اصل زیر نظر گرفتن آقا بودند ، فرمودند:

به زودی  مأمون مرا مسموم خواهد کرد؛


ایشان خبر دادند که مأمون عزم خواهد کرد تا بدن مبارکشان را پشت سر هارون الرشید ملعون دفن کند اما بدانید که موفق نخواهد شد ، سپس تصمیم خواهد گرفت تا مرا پایین پای
آن خونخوار دفن کند اما بدانید که باز هم خدا توفیق این کار را از او سلب خواهد کرد ؛


پس از آن دستور خواهد داد تا مرا را در قبرستانی معمولی دفن کند اما شما نگذارید ؛ در آن مجلس که بزرگان دربار و مردم حضور دارند ، شما پیشنهاد دهید که مرا بالای سر پدرش


 دفن کنند چون جلوی دیگران نمی تواند با این پیشنهاد مخالفتی نشان دهد ؛

در این کار نشانه ای برای اطمینان قلب شما وجود خواهد داشت و آن این است که وقتی زمین را بالای سر هارون الرشید کندند ، به آبی خواهند رسید که در آن ماهیان کوچک زیادی
وجود دارد و به امر خدا ماهی بزرگی پیدا خواهد شد و آن ماهیان را می بلعد و ناپدید می گردد ؛ پس از آن به اذن خدا آب به زمین فرو خواهد رفت و خاک کاملاً خشک خواهد شد ؛

به طوری که گویا هیچ وقت آبی در آنجا نبوده.


(فرمایش آقا چیزی قریب به این مضامین بود)


مأمون ، قاتل فرزند رسول صلی الله علیه و آله و سلم پس ازعملی کردن نقشه ی شوم خود گریبان چاک کرد و از سر مکر عزا گرفت؛

زمانی که آقا امام رضا علیه السلام در حال تنها گذاشتن عاشقان خود ، در اتاقی در بسته با یکی از یاران نزدیک خود بودند 

آقا امام جواد علیه السلام وارد اتاق شدند ؛

همراه آقا امام رضا علیه السلام که ایشان را نمی شناخت و متحیر شده بود پرسید چگونه داخل آمدید؟ و جواب شنید : خدایی که مرا از مدینه به اینجا آورده از این در هم داخل

میکند. سپس ایشان بر بدن پاک پدر علیه السلام نماز خواندند.

کرامات این خاندان بی نهایت است.


همان طور که آقا امام رضا علیه السلام خبر داده بودند ، جنس زمین در پشت بدن ناپاک هارون الرشید ، از سنگ سخت بود و قابل کندن نبود؛
همینطور هم پایین پای او.

در این حال که مأمون دستور به دفن آقا امام رضا علیه السلام در قبرستان معمولی داده بود ، آن دو مأمور مأمون فرموده ی امام علیه السلام را اظهار کردند و مأمون که چاره ای جز

قبول نداشت دستور کندن بالای سر پدرش را داد.

جنس آنجا هم از سنگ بود که به راحتی شکسته شد و در کمال حیرت به آبی رسیدند و باقی ماجرا.


بعد از این ماجرا آن دو مأمور ، از ترس سیاست شدن ، به کوهها پناه بردند و در همان جا دار فانی را وداع گفتند.

هنوز هم قبر آن دو مورد زیارت عاشقان اهل بیت علیهم السلام قرار می گیرد.



بعد از دفن آقای بزرگ عالم در زمین سناباد ، رویای صادقه ی کوروش کبیر تعبیر شد و ((قمر الاقمار)) از آسمان هبوط کرد و در زمین سناباد پنهان شد.


 شهرت لقب ((شمس الشموس: خورشید خورشیدها)) برای آقا امام رضا علیه السلام ، نام نا آشنایی نیست.


اما در زیارت نامه ی آقا امام جواد علیه السلام ، ایشان پدر بزرگوارشان را با لقب ((قمر الاقمار : ماه ماهان)) خوانده اند.
 

حاکم جهان ، السلطان ابالحسن علیه السلام ، کسی که خراسان به برکت وجود ایشان خراسان شد ، طبق قانون دوران هخانشی که در آن مادر به ارث گذارنده ی نژاد بود ، امامی
از نژاد ایرانیان به حساب می آید ؛

هر چند به دنبال اصل و نژاد گشتن برای امامان مهصوم علیهم السلام کاری ساده لوحانه و کوتاه نظرانه است زیرا اصل عالم وجود به برکت این بزرگان خلق شد و طبق روایتی ، دنیای
ما مانند ((نصف گردو)) در دستان مبارک معصومین علیهم السلام است.


السلام علیک یا غریب الغربا ، یا شمس الشموس ، یا انیس النفوس ، ایها الساکن بارض طوس... السلام علیک و رحمة الله و برکاته.


*- این نوشته بیشتر بر اساس شنیده های بنده در یک سخنرانی پخش شده از شبکه ی سلام بود. امیدوارم در نقل مطالب زیاد به خطا نرفته باشم. نام سخنران محترم در صورت نیاز قابل پیدا کردن است...

منبع:


 



 مفهوم‌شناسی دَحْوُ الأرْض (1)

  دحوالارض را به گسترش زمین از زیر کعبه تفسیر کرده‌اند. (2)
  امام رضا علیه السلام دراین‌باره می‌فرماید: «روز بیست و پنجم ذیقعده روز ولادت ابراهیم خلیل ‌(علیه السلام) و عیسی مسیح‌ (علیه السلام) است و روزی است که زمین از زیر کعبه گسترده شده است». (3)
  همچنین نقل شده است که در چنین روزی حضرت آدم ‌(علیه السلام) به زمین هبوط کرده است. (4)
 

 

  دَحْوُ الأرْض در کلام خدا
  به گفته مفسّران، آیه شریفه «وَ الْاَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحیها» (6) اشاره به دحوالارض دارد و گفتهاند: «منظور از آن نیز این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب‌های حاصل از باران‌های سیلابی نخستین فراگرفته بود. این آب‌ها به تدریج در گودال‌های زمین جای گرفتند و خشکی‌ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده‌تر شدند تا به وضع فعلی درآمدند.» (7) و نخستین برآمدگی نیز که آشکار شد، کعبه بوده است.
  در این‌باره در آیه دیگری به بیانی دیگر می‌خوانیم: «وَ هُوَ الَّذی مَدَّ الْاَرْضَ» (8)
در تفسیر این آیه نیز آمده است: «خداوند زمین را به‌گونه‌ای گسترد که برای زندگی انسان و پرورش گیاهان و جانداران آماده باشد؛ گودال‌ها و سراشیبی‌های تند و خطرناک را به وسیله فرسایش کوه‌ها و تبدیل سنگ‌ها به خاک پر کرد و آنها را مسطح و قابل زندگی ساخت؛ درحالی‌که چین‌خوردگی‌های نخستین آن، به‌گونه‌ای بودند که اجازه زندگی به انسان را نمی‌دادند». (9) 

 برخی از اعمال و آداب روز بیست و پنجم ذی‌القعده: (10)
1. روزه گرفتن که این روز، یکی از چهار روزی است که در تمام سال، به فضیلت روزه ممتاز است.
2. ذکر فراوان خدا
3. خواندن دو رکعت نماز، نزدیک ظهر به این کیفیت: در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره الشّمس بخواند و آنگاه بعد از سلام نماز بگوید: «لا حَوْلَ و لا قوَّهَ اِلّا بِالله العلی العظیم» و سپس این دعا را بخواند: یا مُقیلَ الْعَثَراتِ اَقِلْنی عَثْرَتی یا مُجیبَ الدَّعَواتِ اَجِبْ دَعْوَتی یا سامِعَ الْاَصْواتِ اِسْمَعْ صَوْتی وَ ارْحَمْنی و تَجاوَزْ عَنْ سَیئاتی وَ ما عِنْدی یا ذَالْجَلالِ وَ الْاِکْرام. (11)
4. خواندن دعایی که با این عبارت شروع می‌شود: اللّهمّ یا داحِی الْکعبهَ وَ فالِقَ الْحَبَّة... (12) 
 
اعمال روز دحو الأرض در کتاب «المراقبات» (13)
1. آگاهی از نعمتهای الهی این روز
كار مهم در این ماه آگاهى از نعمتهایى است كه خداوند در روز «دحوالارض ؛ گسترش زمین» به بشر ارزانى داشته است. زیرا آگاهى از نعمت و كم و كیف آن اولین مرتبه شكر است. همانگونه كه در روایات بر این مطلب تصریح و در علم اخلاق ثابت شده است.
در روایات زیادى آمده است كه در بیست و پنجم ذى القعده كعبه نصب گردیده، زمین گسترده شده، آدم پایین آمده، خلیل و عیسى (علیهما السلام) متولد شدند و رحمت پخش شده است.
از امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت شده است كه فرمودند: «اولین رحمتى كه از آسمان به زمین نازل شد، در بیست و پنجم ذى القعده بود. كسى كه این روز را روزه داشته و شبش را به عبادت بایستد، عبادت صد سال را كه روزش را روزه و شبش را در عبادت باشد، خواهد داشت. هر گروهى كه در این روز براى ذكر پروردگار بزرگشان گرد هم آیند، پراكنده نمى گردند مگر این كه خواسته آنان داده مى شود. در این روز یك میلیون رحمت نازل مى شود كه نود و نه هزار تاى آن براى روزه داران این روز و عبادت كنندگان این شب خواهد بود.»
2. دو ركعت نماز در این روز
که در بالا گذشت
3. نیز مستحب است دعایى را كه اول آن «یا داحى الكعبة» است بخواند.
 
اکنون بیان مفصل و عالی آقا میرزا جواد ملکی رحمه الله را درباره دحو الأرض و گسترش رحمت الهی و نعمتهای بزرگ این روز میخوانیم: 
نعمت نصب كعبه و گسترش زمین (14)
نعمت نصب كعبه و گسترش زمین شكلى دارد و ماهیتى. شكل ظاهرى آن همانگونه كه در «اقبال» به آن اشاره شده این است كه خداى متعال در این روز زمین را براى سكونت و زندگى انسانها آفرید و از رحمتى كه در این روز نازل گردید، زمین و نعمتهاى آن حتى بدن و روزى ما بهوجود آمد. بنابراین تمام نعمتها از هر جنس، نوع و صفت، كه كسى قادر به شمارش آن نیست، در این روز فرود آمده و پخش شده است.
بنابر این لازم است بندهاى كه مراقب مولایش بوده و در پى شكر نعمتهاى اوست، درباره نعمتهایى كه از آن آگاهى داشته و با آفرینش زمین و آنچه در آن است از آن بهرهمند گردیده، بیاندیشد. مثلا از نعمتهاى خداوند متعال در بدن خود شروع نماید كه با فراوانى و لطافت آن قطعا نمىتواند تمام آن نعمتها را درك كند كه براى توضیح بیشتر مىتوان به علم تشریح پزشكى مراجعه نمود. در كتاب جدیدى از یكى از نویسندگان اروپایى عكسهایى دیدم كه پوشش عضوى را با عضو دیگر و رگها و مویرگها را با رنگهاى مختلف و مدارها، رگها و اجزاى دیگر بدن را نشان مىداد بهگونه اى كه انسان و حتى پزشك به شگفت مىآید كه چگونه تمام اینها بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در سلامتى آن عضو و بهطور غیرمستقیم در سلامتى مزاج انسان مؤثرند. و بالاخره نعمتهایى كه با حس درك مىشوند بالغ بر چند میلیون هستند. و از اینجا مىتوانیم بفهمیم نعمتهاى غیر محسوس بیش از نعمتهاى محسوس است.
این گونهاى از نعمتهاى بدنى است كه انواع دیگرى نیز دارد كه شاید تعداد آن بیشتر و عجیبتر از این باشد. از جمله نعمتها نیروهایى نامرئى است كه در این اجزاء با تكثیر، تحریك، شكل دادن، تغذیه، رشد، هضم، دفع و... فعالیت مىكنند. و هر كدام علامت و آثار خاص خود را دارند. یكى دیگر از نعمتها وجود ملكوتى این نیروها، قوایى كه از آنها تبعیت نموده، كاركرد و تأثیر آن بر كار نیروهاى نامرئى كه به شرایط زمانى، مكانى، وضعیت جسمى و روحى و سایر شرایط خارجى بستگى دارد، مى باشد؛ كه هیچكس قادر به شمارش عناوین اینگونه نعمتها نمىباشد، مگر خدا یا كسى كه از جانب او از آن مطلع شده باشد؛ چه رسد به شمارش تك تك آن. و اگر انسان شكل ارتباط عوالم با یكدیگر را بفهمد، بهروشنى مىیابد كه تمام این عوالم در سلامتى كامل هر كدام از اعضاى بدن و حتى هر جزء از اجزاى آن عضو، نقش دارند؛ و مىفهمد كه خداوند متعال براى اعطاى یك نعمت بهظاهر جزئى به او این همه مقدمات را ایجاد نموده است.
آنگاه اگر درباره نعمتهاى خارجى از قبیل خوردنى، نوشیدنى، لباس، چیزهایى كه در آن دخل و تصرف مىكند و حواس ظاهرى و باطنى كه در عوالم مختلف هستند اندیشه نماید، فرموده خداوند: «قادر به شمارش ‍ كامل نعمتهاى خدا نیستید» و «لشكریان پروردگارت را بهجز خود او كسى نمى داند» را بهتر درك مى كند.
یكى از عالَمهایى كه انسان با نیروى خیال در آن دخل و تصرفات جزیى دارد عالم مثال است كه بشر توانایى فهم و و گستردگى آن را ندارد؛ چه رسد به دخل و تصرفاتى كه با عقل محیط خود در تمام این عالمها، مىنماید.
اى مسكین ! تو كجا و فهم تفصیلى یكى از امور یكى از عالمهایى كه عقل تو در آن دخل و تصرف مىكند كجا؟ به این نعمتها بنگر و خود قضاوت كن كه چگونه باید شكر این نعمتها را به جا آورى.
تازه اینها ظاهر نعمتهایى است كه آفریننده زمین با گسترش زمین به تو عنایت نموده است و اگر درباره عطایاى مالك دنیا و آخرت كه با آفریدن زمین به تو عنایت نموده، اندیشه كرده و آن را كاملا درك كنى، شگفتیت افزون خواهد شد.
در این مورد بهاختصار مىتوان گفت: آنچه اهل حق و مكاشفه دریافته و روایات اهل بیت وحى (علیهم السلام) به آن اشاره دارد این است كه خداى متعال آدم را آفریده و او را در عالم مثال قرار داد - عالمى كه در بعضى از روایات از آن به بهشت و در بعضى دیگر به شهر «جابلقا» تعبیر شده است. و این همان بهشت آدم است كه از آن به زمین فرود آمده، تا با عبور از این دنیا از نعمتهاى مثالى، كه در عالم برزخ براى او آماده شده بهرهبردارى كند؛ كه این عالم در برابر بهشت آدم بوده و «جابلسا» نامیده مىشود؛ و نیز به این جهت فرود آمد كه در عالم آخرت و در بهشتهاى جاوید از نعمتهایى كه براى او مهیا شده، استفاده نماید. و اگر آدم به این دنیا نمىآمد، هیچگاه به نعمتهاى سراى آخرت نمىرسید؛ و تمام نعمتهایى كه خداوند به پیامبران، جانشینان آنان، اولیاء و مؤمنین وعده داده است، از فواید سفر به این عالم بوده و این عالم ایستگاهى از ایستگاههاى سفر آخرت مىباشد. حتى از یك جهت منشأ و سرچشمه نعمتهاى آن است. به همین جهت نیز در روایات «مزرعه آخرت» نامیده شده است. و شاید این آیه قرآن نیز به همین مطلب اشاره داشته باشد: «این همان چیزى است كه قبلا روزى ما بوده و اكنون مانند آن روزى ما شده است.»
بنابراین تمام نعمتهاى جاوید و فنا ناپذیر كه قابل مقایسه با نعمتهاى این دنیاى پست نمى باشد - و خالق آن از هنگام آفرینش دنیا هیچگاه به آن نظر نكرده و آن را براى بندگانش انتخاب ننموده و سراى پاداش نیست - منشأ و سرچشمه آن همین عالم دنیا است. بنابراین عارف مراقب در روز «دحوالارض ؛ گسترش زمین» بر خود لازم مى بیند كه در مقابل تمام این نعمتها شكرگزارى نماید.
و در این هنگام به خوبى مىیابد كه نمىتواند حق مقدار كمى از اجزاى گوشه كوچكى از آن را ادا نماید؛ گرچه تمام عابدین شاكر را به كمك طلبیده و تا ابد مشغول شكرگزارى گردند. نه به این جهت كه شكر این نعمتها نیز از نعمتهاى خدا بوده و بر آن نیز شكرى واجب است، بلكه به خاطر بزرگى، فراوانى، ظرافت و دیده نشدن آن نعمتهاست. و آنگاه كه بنده به این شناخت رسیده و نعمتهاى الهى را قدر شناخت، نشانه كسانى را كه بهخوبى ناتوانى و كوتاهى خود را در شكرگزارى خداى متعال فهمیدهاند پیدا كرده و خجالت مىكشد كوشش خود را -هر مقدار كه باشد- شكرگزارى بداند. و مىفهمد كه خداوند با قبول این شكرگزارى كم و ناچیز این نعمتها چه منتى بر او دارد. و خداوند متعال را براى این انجام دادن این شكرگزارى، سپاس مىگوید. و معنى شكور (بسیار شكرگزار) را كه از نامهاى خداوند است، تا اندازهاى مى فهمد. گرچه شناخت كنهِ اسماء خداوند متعال محال است.
از بزرگترین نعمتهاى این روز این است كه كعبه را خانه خود قرار داده و اجازه داده است كه مردم آن را زیارت نموده و با پاداش و رضایت فراوان این عمل را از آنان مىپذیرد. و این نهایت لطف، مهربانى و كرم است. آنگاه كه انسان با چشم باز در معانى اعمال حج تأمل نماید به لطف بزرگ خدا پى مىبرد. و بالاتر از این، مىیابد كه او تا چه اندازه دوست دارد كه دست عنایت خود را روى سر مؤمنین نگهدارد. نیز نهایت عنایت او در جذب آنان به در خود و دعوت آنان به نزدیكى و پناه خود را درك كرده و قدر نعمت وجود این پیامبر بزرگوار را كه بهواسطه آن ما را به این عالمهاى گرانقدر هدایت نموده و ما را از اسرار آن آگاه نموده، و این دلهاى مرده را با نور ایمان حیات بخشیده و گمراهى آن را با نور یقین تبدیل به هدایت نموده، خواهد دانست.
بهطور اختصار درباره نعمت نصب كعبه مىتوان گفت: خداوند متعال انسان را از خاك آفریده و او را به دیدار و پناه خود دعوت نمود. نزدیكى و پناه او نیز مخصوص بلند مرتبگان و افراد با معنویت است. و به جهت این كه انسان در اوایل كار، به جهت فرو رفتن در تاریكیهاى عالم طبیعت و اسارت در كره خاكى و میان آب و گل، به این عالمهاى عالى دسترسى ندارد، خداوند، عالم او را با ایجاد مكانى آباد كرده و آن را خانه خود نامید. و آن را زیارتگاه زائرانش و طالبین حضرتش قرار داد تا بر گرد آن چرخیده، زیارتش كرده، به مقتضاى حال خود با پروردگارشان مأنوس ‍ شده و با این امور آماده عالمهاى قدس و نزدیك شدن به خدا گردند. براى این زیارت نیز عبادتهایى مقرر فرموده كه تمامى آنان باعث پرواز از عالم خاكى به عالم ملكوت، جبروت و لاهوت است. به عبارت دیگر این عبادتها عبادت كننده را آماده زیارت كعبه حقیقى مىنماید كه درباره آن در روایت آمده است: «زمین و آسمانم گنجایش من را ندارد بلكه قلب بنده مؤمنم گنجایش مرا دارد». به عبارت دیگر این عبادات باعث شناخت نفس مى شود كه شناخت پروردگار را در بر دارد. همانگونه كه در مناجات شعبانیه به آن اشاره شده است: «چشم قلبهاى ما را با نگاه آن به خودت روشن فرما تا دیدگان قلبها حجابهاى نورى را پاره كرده و آنگاه به معدن بزرگى رسیده و روحهاى ما به پاكى گرانقدرت آویزان گردد.»
انسان به خاطر حجابهاى تاریكى و نورى نمى تواند به معدن بزرگى برسد. حجابهاى تاریكى همان عالم طبیعت است كه آن را دیده و حس مىكنیم البته بعضى از عالمهاى مثال نیز به حجابهاى تاریكى ملحق مىشوند. حجابهاى نورى نیز از آنجا شروع مىشود كه انسان با واگذاشتن ماده و شكل از عالم طبیعت ترقى، نفس خود را مجرد از این دو دیده، نفس و حقیقت او بدون پوسته ماده و شكل براى او آشكار شده و نفس خود را امر بزرگى ببیند. و با بقاى حجابهاى نورى در معارف كشفى بر او گشوده مى شود و آنگاه به اندازهاى كه این حجابها كنار رفته و در عوالم نورى اندیشه نماید، علم به مبدأ، معاد و حقایق مقامات دینى كه در این آیه آمده است: «و كسى كه به خداوند، فرشتگان، كتابها و پیامبران او و روز قیامت ایمان آورد...» براى او منكشف مى شود. تا جایى كه دیدگان دلها حجابهاى نورى را پاره كرده و به معدن بزرگى برسد؛ و در این هنگام به مقام قرب رسیده، و با مشاهده جلوه هاى نامها و صفات خداوند رستگار شده و از زائرین و پناه داده شدههاى او محسوب مىگردد. و خلاصه خداوند با لطف خود براى اهل این عالم خانه اى همجنس عالم خودشان قرار داده تا از فیض زیارتش محروم نمانده و براى این خانه نیز عباداتى را مقرر داشته كه باعث آماده نمودن دیدار كننده و شایسته گرداندن او براى دیدار خانه حقیقى اش مى گردد.
التماس دعا...
 


 



 

7 -راز برای برقراری ارتباط موفق با انسانها

 

همه ارتباط برقرار می‌کنند اما اینکه یاد بگیرید چطور خوب ارتباط برقرار کنید نیازمند داشتن مهارت است. برای اینکه در کار و تجارت موفق شوید (یا هر عرصه دیگر از زندگی)، باید بتوانید مهارت‌های ارتباطی را خوب یاد بگیرید. برای بعضی‌ها ارتباط برقرار کردن ساده است. بعضی‌‌ها ذاتاً استاد ارتباط برقرار کردن‌ هستند و اعتمادبه ‌نفس بسیار زیادی برای اینکار دارند. اما بقیه چطور یاد می‌گیرند که با دیگران ارتباط برقرار کنند؟ در اینجا به 7 راهکار برای ایجاد ارتباط موفق اشاره می‌کنیم.
اعتماد به ‌نفس
مهارت‌های مردمی خوب با اعتماد به‌ نفس شروع می‌شود. وقتی کسی اعتمادبه ‌نفس داشته باشد خیلی خوب معلوم می‌شود. اعتمادبه ‌نفس مثل آهن‌ربایی بقیه را به سمت شما می‌کشاند و رفتارهایتان نشان می‌دهد که ارزش صرف وقت و تلاش را دارید. وقتی حس قوی نسبت به خودتان داشته باشید، خیلی سریع از گپ کوتاهی که با کسی دارید گذشته و فرصتی در اختیارتان قرار می‌دهد که بتوانید بدون اتلاف وقت به قلب رابطه دست یابید.
وقتی می‌خواهید رابطه‌ای موثر داشته باشید، یکی از مهمترین قوانینی که باید رعایت کنید این است که مستقیم به چشم‌های طرف مقابل نگاه کنید. کسانیکه اعتمادبه ‌نفس کافی ندارند از ارتباط چشمی خودداری می‌کنند. خودداری از ارتباط چشمی نشان دهنده عدم علاقه یا بدتر از آن عدم صداقت است. وقتی دو نفر با هم ارتباط چشمی برقرار می‌کنند، ارتباطی موثر شکل می‌گیرد. ارتباط چشمی با حرف‌هایی که می‌زنید هم اعتبار می‌بخشد.
علاقه نشان دهید
خیلی‌ها مرتکب این اشتباه می‌شوند که زیاد درمورد خودشان حرف می‌زنند. هیچ‌ چیز بدتر از لاف زدن درمورد خود، یک ارتباط را خراب نمی‌کند. یکی از بهترین راهکارها برای اینکه یاد بگیرید چطور با مردم ارتباط برقرار کنید این است که به جای اینکه آنها را مجبور کنید به حرفهایتان گوش دهند، از آنها بخواهید درمورد خودشان حرف بزنند. این باعث می‌شود طرف مقابل احساس راحتی بیشتری کرده و اعتمادبه ‌نفسش بالا رود. همچنین موقعیتی ایجاد می‌کند که فرد مقابل هم همین کار را برای شما بکند و به حرفهایتان گوش دهد.
هنرمندانه سوال بپرسید
یکی از سریع‌ترین راه‌ ها برای شکستن قفل سکوت پرسیدن سوال‌هایی است که بتوان آنها را خیلی راحت با بله یا خیر جواب دارد. با پرسیدن سوالی که به یک جواب با جزئیات بیشتر نیاز هست، فرد مقابل باید توضیح بیشتری بدهد و اطلاعاتی که دارد را در اختیارتان بگذارد.
بخشی از ارتباط موفق یاد گرفتن این است که سوالاتی را مطرح کنید که فرد مقابل را به فکر کردن وا دارد. یک چیز به دیگری منتهی می‌شود و در مدت کوتاهی داستان‌هایی بین دو طرف منتقل می‌شود و یخ رابطه می‌شکند.
آب ‌و هوا را فراموش کنید و بحث را از سیاست و مذهب هم دور کنید. درمورد لباسی که طرف مقابلتان پوشیده است نظری بدهید. البته باید سعی کنید که طرفتان را با سوالاتتان بمباران نکنید. این باعث می‌شود فرد معذب و خسته شود. یادتان باشد مکالمه را نباید به بازجویی تبدیل کنید.
وقتی می‌خواهید اسم کسی را بپرسید، فوراً آن را تکرار کنید. بلند گفتن یک اسم کمک می‌کند بهتر در خاطرتان بماند. از اسم طرف مقابلتان در طول مکالمه استفاده کنید و لبخند زدن هم فراموشتان نشود.
دو بار گوش کنید، یک بار حرف بزنید
می‌گویند به یک دلیلی خدا دو گوش و یک دهان به شما داده است. دلیل آن این است که باید دوبرابر آنچه که حرف می‌زنید، گوش دهید. درارتباط با مهارت‌های مردمی، این یعنی وقتی فرد مقابلتان صحبت می‌کند، باید همه توجهتان را به او بدهید. نباید غرق این فکر شوید که بعد از آن شما چه باید بگویید یا بعداً چه اتفاقی می‌افتد یا هر فکر بی ارتباط دیگری. تمرکز کنید، اطلاعاتی که ارائه می‌شود را جذب کرده و راهی برای دنبال کردن صحبت او با پرسیدن یک سوال مرتبط با موضوع پیدا کنید.
در چیزهایی که طرف مقابلتان علاقه دارد، علاقه نشان دهید و اگر موضوع بحث چیزی است که هیچ از آن نمی‌دانید، می‌توانید از آن به نفع خودتان استفاده کنید. اطلاعات بیشتر درمورد آن موضوع کسب کنید. اعتراف کنید که برایتان موضوع آشنایی نیست و از او بخواهید که بیشتر درمورد آن با شما حرف بزند. مردم دوست دارند چیزهایی که می‌دانند را با بقیه درمیان بگذارند و این اعتمادبه ‌نفس آنها را خیلی بالا می برد. وقتی موضوع مورد علاقه طرف مقابلتان را پیدا کردید، دیگر هیچ مشکلی وجود نخواهد داشت.
توانا بود هرکه دانا بود
ارتباط موثر و موفق با دانش شروع شده و خاتمه می‌یابد. کسانیکه مسافرت می‌کنند، مطالعه می‌کنند یا از جریانات روز باخبرند برای هم‌صحبتی فوق ‌العاده‌اند. هرچه فردی تجربیات بیشتری از زندگی داشته باشد، بهتر می‌تواند با دیگران ارتباط برقرار کند.
کسانیکه مسافرت می‌کنند توانایی این را دارند که فرهنگ‌ها و مردمان دیگر را بهتر درک کنند و آنهایی که زیاد مطالعه می‌کنند، درمورد همه موضوعات اطلاعات کافی برای بحق کردن دارند و می‌توانند خود را با هر مکالمه ‌ای تطبیق دهند. شخصی که در فعالیت‌های مختلف شرکت دارد، مطمئناً می‌تواند با افراد دیگر وجه اشتراک پیدا کرده و مکالمه را به جریان بیندازد.
ریسک کنید
عزت نفس هم معنای اعتمادبه‌ نفس است و حتی با وجود طرد شدن، عزت نفس یک شخص هیچ تغییری نمی‌کند. بیشتر وقت‌ها افراد بخاطر اینکه از طرد شدن واهمه دارند، از فرصت‌ها استفاده نمی‌کنند. طرد شدن باعث می‌شود فرد احساس حقارت کند. در واقعیت، طرد شدن عزت نفس فرد را تغییر نمی‌دهد. شما همان فرد باقی می‌مانید، به همان اندازه ارزشمند و مهم که قبل از شروع مکالمه بودید.
هیچکس نمی‌‌تواند عزت نفس شما را بگیرد. فقط خودتان هستید که می‌توانید اینکار را بکنید. طرد شدن تازمانیکه اتفاق نیفتاده است یک توهم است. چرا باید وقتتان را نگران اینکه اگر این اتفاق بیفتد یا آن اتفاق بیفتد هدر دهید؟ از فرصت استفاده کنید و برای آنچه که می‌خواهید دست به تلاش بزنید. تنها راه یاد گرفتن ارتباط با دیگران از طریق تمرین کردن میسر است.
کم‌کم شروع کنید
یاد گرفتن اینکه چطور با آدم‌ها ارتباط برقرار کنید زمان می برد و هرکس با سرعت مخصوص خودش پیشرفت می‌کند. کم‌کم شروع کنید؛ سعی کنید هربار با یکی از این نکات آشنا شوید. در پایه، یک ارتباط خوب با اعتماد به نفس شروع می‌شود و این رشته‌ ای است که همه چیز را به هم وصل می‌کند. هر آشنایی کمک می‌کند اعتمادبه‌ نفستان بالاتر رود و تجربیاتتان متفاوت‌تر شود. یک جای خوب برای تمرین کردن این مهارت‌های مردمی محل کار است. وقتی صحبت کردن با همکارانتان راحت‌تر شد، سعی کنید با افرادی از رتبه‌های بالاتر مثل مدیرانتان صحبت کنید. در زمان کوتاهی، مهارت‌هایی که یاد گرفته بودید در شما نفوذ کرده و دیگر نیاز به فکر کردن هم ندارد.
هیچکس تابحال نگفته است که حرف زدن با آدم‌ها کار ساده‌ای است. برای بعضی‌ها، به دست آوردن اعتمادبه ‌نفس لازم برای شروع مکالمه، قدم بزرگی است. این ممکن است سخت‌ترین مرحله کار باشد اما وقتی اولین قدم را برداشتید، بقیه آن راحت‌تر خواهد شد. به خودتان ایمان داشته باشید و بدانید که شما به اندازه طرف مقابلتان باارزش هستید. ارتباط موفق و موثر مهارتی است که همه باید داشته باشند زیرا رمز رسیدن به موفقیت و پیشرفت در جوانب مختلف زندگی است.



رازهایی که مردان در مورد زنان باید بدانند!

یک زن هرگز از ابراز عشقهای مرد زندگیش خسته نخواهد شد. به زبان آوردن دوستت دارم موجب می‌شود که زن به عشق واقعی مرد زندگیش پی ببرد و آن را احساس کند.

یک زن به دریافت عاشقانه چند شاخه گل، هدایای کوچک و ابراز عشقهای بی اختیار، عشق می‌ورزد.

زمانی که مردی به زنی چند شاخه گل تقدیم می‌کند و یا یادداشت های عاشقانه اش را نثارش می‌دارد، به آن زن اجازه می‌دهد تا بداند تا چه اندازه منحصر به فرد است.

وقتی زنی عاشق می‌شود، احساس زیبایی و زنانگی در او به چندین برابر می‌رسد.

نوازش یک زن به او قدرت و انگیزه برای زندگی کردن می‌بخشاید.

یک زن همیشه دوست دارد از عشق همسرش نسبت به خودش مطمئن شود.

پیش از اینکه زنی قادر به احساس عمیق برقراری رابطه جسمانی باشد، به احساس عشق، نوازش و ملاطفت نیاز دارد.

زنان ابتدا کیمیای روح و عاطفه را احساس می‌کنند و بعد به کیمیای جسم پی می‌برند.

لحظاتی که مرد، دستهای زنی را در دست می‌گیرد و او را لمس می‌کند، لحظاتی هستند که زن به آنها عشق می‌ورزد.

هدف یک زن در برقراری رابطه جسمانی، شور شهوانی نیست. بلکه مقصود او لذت بردن از صمیمیت، عشق و ملاطفت در کنار شور جسمانی است.

هنگامی‌که زنی بداند فقط اوست که راه به قلب شریک زندگیش دارد، در عرش سیر خواهد کرد.

یک زن هرگز مشکلاتش را دسته بندی نمی‌کند، در صورتی که زمانی که غمگین و ناراحت باشد، تمامی‌مشکلاتش از کوچک و بزرگ به دلش هجوم می‌آورند.

یک زن هنگامی ‌سکوت می‌کند که دردهای نهفته در دلش بسیار عمیق است و یا اینکه به مرد مقابلش آنقدر اعتماد ندارد که سخن دل با او بگوید.

وقتی مردی با دلسوزی و توجه به مشکلات زن گوش می‌سپارد و از ارائه راه حل می‌پرهیزد، احساس عشق و بلوغ را در او دو چندان می‌کند.

مردان و زنان در برابر فشارهای عصبی واکنش های متفاوتی از خود نشان می‌دهند. در اینگونه مواقع زن نیازمند نزدیکی و درک طرف مقابلش می‌باشد، در صورتی که مرد به تنهایی احتیاج دارد.

هنگامی‌ که اظهارات و اعمال زنی بیهوده تلقی می‌گردد، او برای مطرح شدن شروع به ابراز نظریات مخالف و عدم توافق می‌کند.

به جرات می‌توان گفت به جز در موارد انگشت شماری، هیچ چیز بیش از سخن گفتن بر علیه یک زن به او آسیب نمی‌رساند.

زن درست مثل یک موج است، به هنگامی‌که عشق در قلبش به ظهور می‌نشیند، اعتماد به نفسش در حرکتی مواج به اوج می‌رسد.

هنگامی‌که موج احساسات یک زن به اوج می‌رسد، به هیچ عنوان محدودیتی در ارائه عشق نمی‌بیند.

مردها همواره باید بدانند که هر گاه زنی رنج و عصبانیت خود را بیرون بریزد و آشکار نماید، احساس آسایش و آرامش بیشتری می‌کند.

این نکته را به خاطر بسپارید که هر گاه زنی در اوج فوران خشم و غم قرار گرفته باشد، به هیچ عنوان تقصیری را به گردن نمی‌گیرد.

وقتی زنی از موضوعی می‌رنجد، مرد باید ضمن همدردی با او نشان دهد که برای غم او نگران است، سپس سکوت اختیار کند تا آن زن بتواند احساس همدردی اش را حس کند.

دردناک ترین مسائل برای بعضی از زنان، عدم پذیرش، قضاوت نادرست و ترک شدن است، چراکه امکان دارد این باورها در عمق ضمیر ناخودآگاهشان آنان را به سوی این تصور نادرست سوق دهد که مبادا لیاقتشان بیش از این نباشد.

ماهیت یک زن، درخواست تایید امور است.

در صورتی که مردی در مقابل پیشنهادات یک زن از خود مقاومت نشان دهد، زن با این حال که مفهوم این مقاومت را درک می‌کند اما هیچ گونه توجهی به آن نشان نمی‌دهد. ولی در این زمان احساس می‌کند که مرد به او احترام نمی‌گذارد.

بسیاری از زنان به این علت که نمی‌خواهند کسی ایشان را نیازمند بداند، نیازهایشان را انکار می‌کنند.

حتی در صورتی که زنی بپندارد نیازها و خواسته هایش برآورده نخواهند شد، اجتناب از بیان آنها و قصد انجام دادن تمام کارها به تنهایی، اشتباه بزرگی است.

یک زن باید بیاموزد که چطور نیازها و تمایلات خود را بدون نکوهش و یا تزلزل ابراز دارد و این نکته از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.

امروزه بسیاری از زنان از اینکه عشق می‌ورزند، اما در عوض چیزی دریافت نمی‌کنند، رنج می‌کشند، آنان به دنبال وقفه ای می‌گردند تا در این زمان تنها به خود بیندیشند و توجه کنند و در خلال آن وجودشان را بهتر کنکاش و کشف کنند.

یک زن جوان در اوج جوانی مایل است برای برآوردن تمایلات شریک زندگیش خودش را فدا کند.

یک زن بطور ذاتی از توانایی نامحدودی در شاداب ساختن دیگران برخوردار است اما وقتی آن زن لبخند می‌زند، لبخندش به این معنا نیست که در اوج شادابی و خوشحالی قرار دارد.

همیشه زنان به همان اندازه ای که در توان دارند بخشش می‌کنند و در این زمان به خاطر می‌آورند هنگامی ‌که آنان به بخشش نیاز داشتند تا حدودی کمتر از این اندازه به ایشان بخشیده شده است.

اغلب زنان با آنچه همسرشان می‌خواهد به راحتی موافقت می‌کنند اما این کار به این معنا نیست که خواسته همسرشان دقیقا همان باشد که آنان می‌خواهند.

یک زن، هرگز به کارهای خودش و همسرش امتیاز نمی‌دهد، بلکه شوهرش را آزاد می‌گذارد و تصور می‌کند او نیز به همین ترتبیب آزادش گذاشته است.

وقتی زنی به ثبت امتیازات می‌پردازد، ممکن است موضوع بسیار کوچکی در نظرش به اندازه امری بسیار بزرگ به شمار آید. پس امکان دارد یک شاخه گل سرخ بتواند برای شما امتیازات فراوانی به همراه داشته باشد.

 

سرزنش کردن : مردها دوست ندارند که زن ها آنان را سرزنش کنند و راه درست را به آنان نشان دهند.

گوش دادن به حرف های مردان : یکی از علت هایی که مرد سفره ی دلش را برای زن باز نمی کند و غم دل با او نمی گوید این است که زن با دقت و توجه و دلسوزی به حرفهای مرد دل نمی سپارد. در چنین شرایطی مرد از این بیم دارد که مورد تمسخر زنش قرار بگیرد اینگونه زنها باید راه درست شنیدن و علاقه نشان دادن به حرفهای مرد را یاد بگیرند.

ایجاد تعادل روحی در مردان : یکی از مهم ترین کارهایی که مردان دوست دارند زنشان برایشان انجام دهد این است که به او اجازه دهند بار دلش را خالی کند و مشکلاتی که در سر کار قادر نیست با کسی در میان بگذارد و نزد کسی اعتراف کند به او بگوید. زن هایی که به این مسئله اهمیت می دهند باعث توازن و تقویت احساس تعادل روحی در مردان می شوند.

نیاز مردان به زنان باهوش : مردها آن اندازه که به زن شنونده و باهوش و با توجه نیاز دارند به زن اندرز دهنده نیاز ندارند.

نگه داشتن راز مردان : یکی از علت هایی که بعضی مردها راجع به کارشان با همسرشان مشورت و صحبت نمی کنند این است که به زنان خود در جهت حفظ راز میانشان اعتماد ندارند.

اعتماد به نفس دادن به مردان : در مواقعی که مردان به آستانه ی شکست می رسند و احساس می کنند که همه چیز برای آنها تمام شده آنوقت به زنی نیاز دارند که اعتماد به نفس و روحیه ای سرشار از انرژی را به او هدیه کند.

فراهم کردن راحتی مردان : مرد ها دوست دارند تا جایی که ممکن است وسایل راحتی فکر و جسم آنها در خانه فراهم باشد.

لیاقت زن برای پیشرفت مرد : هر مردی دوست دارد همسرش طوری تربیت شده باشد که در اجتماع موجب آبرو و اعتبار او باشد و وظایفش را با لیاقت هر چه تمام تر به دوش بکشد فرقی نمی کند که شغل شوهر او چیست و آیا از مقام بالایی برخوردار است یا نه. در هر صورت وظیفه ی زن است که با شخصیت و لیاقت خود پیشرفت شوهر خود را تسریع کند چون او در این مسئله می تواند مهمترین عامل موثر باشد.

 


و امــا
رازهایی که زنان در مورد مردان باید بدانند!



پنج شنبه 14 مهر 1390برچسب:استاد فرشچیان, :: 15:49 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

استاد فرشچیان می گوید:


این اثر ادای نذری من است .گفتم چطور؟ با چشمان اشک آلودی گفت: پیش از خلق این اثر مدتی بود دست راستم حالتی فلج بخود گرفت و از کارافتاد بگونه ای که نمی توانستم انگشتانم را حرکت بدهم . پزشکان حاذق و پرآوازه هم تشخیص دادند که به مرور زمان و فشار زیاد عصب های دستم به شدت آسیب دیده و به راحتی قابل ترمیم نیست و تاکید کردند هرگز نباید قلم بدست بگیرم ونقاشی کنم. استاد فرشچیان می گفت : دلم خیلی شکست که دیگر توان خلق اثر ونقاشی را ندارم تا اینکه به ذهنم رسید از امام رئوف و باب الحوائج حضرت رضا علیه السلام درخواست کنم کمکم کنند تا این بیماری علاجشود و همان لحظه نذر کردم که اگر این دستم بهبود یافت ،ماجرای شفاعت وضمانت آهو را به تصویر کشم.

استاد با حالتی بغض گونه گفت: شب خواب دیدم تابلو را پیش رویم گذاشته ام و ابزار و قلم هم آماده است ولی دستم مشکل دارد ناراحت بودم که دیگر هرگز نخواهم توانست نقاشی کنم ، درهمان عالم خواب یک چهره مبارک ونورانی به من فرمان داد، قلم بردار و آنچه می خواهی ترسیم کن .! عرض کردم که دستم مشکل پیدا کرده است و دیگر قادر نیستم، همان صدای آسمانی فرمود: الان می توانی شروع کن ! من از اینکه توانستم دست به قلم ببرم هیجان زده بیدار شدم و دیدم اثری از بیماری و ناتوانی در دستم نیست و ازهمان لحظه ، خلق تابلو ضامن آهو را آغاز کردم که این هم مثل تابلو عصر عاشورا که برای خلق آن بسیار دل دادم تاثیر فوق العاده ای در بیننده می گذارد.

استاد می گفت برای طراحی ضریح مبارک حضرت رضا علیه السلام هم وقت زیادی گذاشتم و بابت آن هیچ دستمزدی هم نگرفتم تا هدیه ناقابلی به آستان مقدس آن بزرگوار باشد استاد فرشچیان که مقیم نیوجرسی امریکا است، می گفت هر سال چند بار برای زیارت حضرت رضا علیه السلام به ایران می آیم و به استان مقدسش بسیار دل بسته ام.
جا دارد همه ما این جمله زیارت نامه حضرتش را تکرار کنیم که :
" کن لی الی الله شفیعا" .. السلام علیک یا ابوالحسن علی بن موسی الرضا …

 



چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:معما های حل نشده, :: 16:25 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ
کتاب وینیچ کتابی دست‌نویس متعلق به قرون وسطی است که مشخص نیست با چه خط و زبانی نوشته شده است. بیش از صد سال است که بسیاری از افراد در سرتاسر دنیا برای شکستن کد این دست نوشته تلاش کردند ولی هیچکدام موفق به فهمیدن آن نشدند! تصاویری که در ورق‌های باقیمانده از این کتاب دیده می‌شود نشان می‌دهد که کتاب در زمینه داروسازی و درمان بیماری‌ها، ستاره شناسی و علوم رمز آمیز و پنهانی می‌باشد.

 
- مثلث برمودا
 
مثلث برمودا، منطقه‌ای در آب‌های اقیانوس اطلس شمالی واقع شده است که تاکنون شمار زیادی از هواپیماها و قایق‌ها در آن ناپدید شده‌اند. در طی سال‌های بسیار دلایل مختلفی برای این ناپدید شدن‌های اسرارآمیز ارائه شده که از جمله آنها بدی آب و هوا، حمله فضایی‌ها، جابجا شدن زمان و برخی قوانین فیزیک بوده‌اند. هر چند که در بسیاری از گزارشات این اتفاقات پر از اغراق بوده ولی حقیقت این است افراد و اشیای بسیاری در این منطقه مثلث شکل ناپدید شده‌اند و هیچ دلیل محکمی در دست نمی‌باشد، اما نزدیک به ۱۵ سال است که دیگر برمودا خبرساز نشده است.

 
- کفن تورین
 
کفن تورین یک تکه پارچه کتان است که تصویر یک مرد در آن نقش بسته درحالی که به صلیب کشیده شده است. بیشتر کاتولیک‌ها معتقدند این پارچه، کفن عیسی مسیح می‌باشد. این کفن هم‌اکنون در کلیسای سنت جان در شهر تورین ایتالیا نگهداری می‌شود. با وجود بررسی‌های زیاد هنوز هیچ‌کس نتوانسته توضیح قابل قبولی بر چگونگی چاپ این تصویر ارائه دهد و تاکنون کسی قادر نبوده از روی آن کپی بردارد. آزمایشات رادیوکربن نشان می‌دهد که این تکه پارچه متعلق به قرون وسطی است.
باستان‌شناسان معتقدند این پارچه در قرن چهارم هم وجود داشته، پارچه دیگری نیز موجود است که می‌گویند سر عیسی‌مسیح با آن پوشیده شده بود. پروفسور مارک گاسکین پژوهشگر اسپانیایی در سال ۱۹۹۹ در مورد ارتباط این دو پارچه با یکدیگر تحقیقات مفصل علمی انجام داد. این تحقیقات که بر پایه تاریخ، آسیب‌شناسی، تجزیه خون و لکه‌های روی پارچه‌ها انجام گرفته بود، نشان می‌داد هر دو پارچه در دو زمان مجزا ولی نزدیک به هم سر یک نفر را پوشانده بوده‌اند.

 
- کشتی ماری سلست
 
کشتی ماری سلست در سال ۱۸۶۰ در «نووا اسکوتیا» به آب انداخته شد. نام اولیه این کشتی «آمازون» و طول آن ۱۰۳ فوت بود و ۲۸۰ تن وزن داشت. به مدت ده سال ماری سلست پشت سر هم گرفتار حوادث متعددی شد و این کشتی صاحبان مختلفی داشت تا این‌که سرانجام در یک حراجی در نیویورک به قیمت سه هزار دلار فروخته شد. صاحب جدید، تعمیرات اساسی روی آن انجام داد و با نام جدید «ماری سلست» آن را به آب انداخت.
کاپیتان جدید بنجامین بریگز ۳۷ ساله بود که به همراه همسر و تنها دخترش و به اتفاق خدمه سوار کشتی شد و در نوامبر ۱۸۷۲ به سمت ایتالیا راه افتاد. هیچ یک از سرنشینان کشتی هرگز دوباره دیده نشدند. مدتی بعد کشتی سرگردان در اقیانوس پیدا شد و هیچ اثری از خدمه‌اش در آن دیده نمی‌شد ولی هیچ‌کس در آن نبود و تمام مدارک به جز گزارشات روزانه کاپیتان ناپدید شده بود. اوایل سال ۱۸۷۳ دو قایق نجات در اسپانیا به ساحل نشستند. در یکی از آنها جسد یک نفر به همراه پرچم آمریکا بود و در دیگری جسد پنج نفر دیده می‌شد. برخی معتقدند این اجساد بقایای سرنشینان ماری سلست بودند ولی حقیقت این است که هویت این اجساد هیچ وقت کشف نشد.

 
- زمزمه تائوس
زمزمه تائوس یا زمزمه طبیعت در بسیاری از نقاط دنیا شنیده می‌شود. این صدا اغلب در محیط‌های ساکت به گوش می‌رسد و شبیه صدای موتوری است که از فاصله دور می‌آید و بیشتر در ایالات متحده، انگلستان و کشورهای شمال اروپا رخ می‌دهد. هر چند که تاکنون پژوهش‌های بسیاری برای پیدا کردن منبع این صدا و ضبط آن انجام شده ولی هنوز هیچ‌کس نتوانسته به نتیجه‌ای دست یابد.
بلندترین زمزمه تاکنون در شهر کوچک تائوس در نیومکزیکو شنیده شده است. در سال ۱۹۹۷ کنگره آمریکا گروهی از دانشمندان انستیتوهای علمی معتبر این کشور را مامور تحقیق در این زمینه کرد ولی تا به امروز هیچ‌کس علت این صدای زوزه مانند را کشف نکرده است.

 
- جاده بیمینی
در سال ۱۹۶۸ غواصان، صخره‌ای عجیب و زیردریایی را کشف کردند که در نزدیکی جزیره بیمینی شمالی در باهاماس قرار داشت. هنوز هم هستند کسانی که معتقدند سنگ‌های این صخره به طور طبیعی ساخته شده‌ ولی به خاطر نوع نظم غیرمعمول این سنگ‌ها، بسیاری فکر می‌کنند که بخشی از شهر گمشده آتلانتیس می‌باشند. شاید عاملی که بیشتر باعث اسرارآمیز شدن این جاده شده ادگار کایس پیشگو است که می‌گفت : «در سال‌های ۱۹۶۸ الی ۱۹۶۹ بخشی از یک معبد که هنوز کشف نشده است در دریاهای نزدیک بیمینی، عیان خواهد شد.»
دکتر گرگ لیتل باستان‌شناس آماتور در تحقیقات اخیر خود صخره جاده مانند دیگری درست شبیه صخره اولی را در زیر آن پیدا کرد. او معتقد است این صخره‌ها قسمت بالایی یک دیوار قدیمی یا یک اسکله می‌باشند. به هر حال این صخره‌ها هر چه که باشند چندان محتمل به نظر نمی‌رسد که دست طبیعت خود به خود سنگ‌ها، شن‌ها و صدف‌ها را این طور منظم در کنار هم قرار داده باشد.

 
- مشاهده موجودی عجیب
لاک نس یا لخ نس نام برکه ای در بریتانیا است که سالیان سال است که مردم درباره مشاهده موجودی عجیب در آن هشدار می دهند! تاریخچه مشاهده این موجودات عجیب به قرن شانزدهم برمیگردد ولی یکی از جدید ترین مشاهدات در ۲۲ جولای ۱۹۳۳ رخ داد و زمانی که آقای جرج اسپایسر به همراه همسرش یکی از شگفت انگیزترین موجودات زندگی اشان را جلوی اتومبیل خود دیدند.
این زوج گزارش دادند که این موجود بدن بزرگ و گردن باریک و یک دم بلند داشت! بخاطر سراشیبی جاده متاسفانه موفق به مشاهده قسمتی پایینی بدن حیوان نشدند! این موجود عجیب از جلوی اتومبیل آنها به سمت دریاچه حرکت می کرد!
البته این اولین باری در دنیای امروز نیست که چنین موجود عجیبی مشاهده می شود؛ بارها کشتی های نظامی با دستگاه های ردیابی خود نیز چنین موجودات عجیبی را شناسایی کرده اند و گاها افراد عادی نیز با استفاده از دوربین موفق به عکس برداری و فیلم برداری نیز شده اند؛ اما در تمامی این فیلم ها و عکس ها کیفیت بسیار پایین بوده و هیچ شخصی موفق به شناسایی کامل موجود نشده است.

 
- پا گنده
 
بیگ فوت یا ساسکواچ به انسانی میمون مانند گفته می‌شود که در نواحی جنگلی شمال غربی اقیانوس آرام و بخشی از بریتیش کلمبیا دیده شده است. برخی کارشناسان بیگ فوت را موجودی تخیلی و برگرفته از افسانه‌ها می‌دانند ولی برخی دیگر به شدت از وجود آن حمایت می‌کنند.

 
- جک قاتل
 
در اواخر سال ۱۸۸۸ لندن یکی از بدترین و ترسناک ترین روزهای خود را سپری میکرد! قاتلی که خود را Jack The Ripper مینامید شروع به کشتن زن ها در لندن کرد! البته طیف خاصی از زنان و کشتن آنها به شکل خاص! تمامی قربانیان این قاتل زنان فاحشه بودند و قاتل گلوی آنها را بریده و بدن آن ها را مانند تشریح بدن، باز میکرد!
در بسیاری مواقع پلیس دقیقا بعد از پاره شدن بدن قربانی به محل میرسید ولی نمی توانست چیزی پیدا کند! حتی امروزه و با پیشرفته ترین دستگاه های شناسایی پلیس هم این قاتل شناسایی نشد. این قاتل ناشناس موضوع جالبی برای فیلم و کتاب شد، به طوری که بیشتر از ۱۰۰ کتاب مختلف در مورد او نوشتند. تصویری هم که میبینید، نامه ای است که شخصی که خود را قاتل معرفی کرده به یک روزنامه ارسال کرده.

 
- قاتل زودیاک
 
قاتل زودیاک در اواخر دهه ۱۹۶۰ به مدت ده ماه فعالیت ‌کرد و بعد دیگر هیچ خبری از او نشد، در این مدت او پنج نفر را کشت و دو نفر را زخمی کرد. این دو نفر زخمی نیز به طرز معجزه‌آسایی از مرگ نجات یافتند در حالی که قاتل فکر می‌کرد آنها را کشته است. بعد از هر قتل، قاتل که به زودیاک معروف شده بود به پلیس تلفن می‌کرد و خبر قتل آنها را می‌داد. او در نامه‌های خود به روزنامه‌ها می‌نوشت : من دوست دارم مردم را بکشم. کشتن یک انسان خیلی لذت‌بخش‌تر از حیوانات است چون انسان خطرناک‌ترین حیوان روی زمین می‌باشد. هنوز هم راز قاتل زودیاک برملا نشده است.

 
- زن عجیب
 
بعد از ترور جان اف کندی، FBI تمامی فیلم ها و عکس های ماجرا را برای پیدا کردن قاتل بازبینی کرد. تنها چیزی که در این فیلم ها خودنمایی میکرد زنی بود که در عکس میبینید! این زن اورکت قهوه ای رنگی پوشیده و یک روسری به سر خود گذاشته، حالت استادن وی نشان میدهد که چیزی جلوی صورت خود دارد که پلیس احتمال میدهد دوربین باشد! در زمانی که به جان اف کندی تیر اندازی شد و تمامی مردم در حال فرار از محل بودند، این زن همچنان در صحنه باقی مانده بود و مشغول فیلمبرداری بود!
پلیس FBI طی بیانیه های متعددی به شکل عمومی خواستار این شد که این زن خود را معرفی کرده و فیلم هایی که گرفته برای پیدا شدن شواهد بیشتر به آنها تحویل دهد ولی هرگز پیدا نشد!
در سال ۱۹۷۰ زنی به نام Beverly Oliver خود را معرفی کرد و گفت که او همان زن است! پلیس طی گفت و گوهایی که با او انجام داد فهمید که در گفتارهای این زن تناقض وجود دارد و احتمالاً دروغ می گوید. تا این لحظه هیچکس نفهمید که این شخص که بوده و آنجا چه می کرده.

 
- نورهای مارفا
 
نورهای مارفا، نورهایی غیرقابل توضیح هستند که به نورهای ارواح هم معروفند. این نورها در مارفا واقع در ایالت تگزاس دیده می‌شوند. می‌گویند این نورها به اندازه یک توپ بسکتبال هستند و در ارتفاع ۲ متری زمین شناور می‌باشند. نورهای مارفا به رنگ‌های سفید، زرد، نارنجی یا قرمز و گاه سبز و آبی دیده شده‌اند و به سرعت در جهات مختلف حرکت می‌کنند. هنوز هیچ کس از فاصله کاملا نزدیک آنها را ندیده است ولی دانشمندان احتمال می‌دهند این نورها، برق حاصله از تپه‌های کوارتز همان نزدیکی باشد.

 
- قتل حل نشده کوکب سیاه
در سال ۱۹۴۷ جسد الیزابت شورت که به نحو دهشتناکی دو پاره شده و به شکل ویژه ای قرار گرفته بود، در یک پارکینگ در لس آنجلس کشف شد. معمای این جنایت و جنایات مشابه آن در آن سالها، تا به امروز حل نشده باقی مانده است.

 
- مهاجران رونوک
 
در سال ۱۵۸۴ سر والتر رالی به دستور ملکه الیزابت اول به ساحل شرقی آمریکای شرقی رفت تا به وضع مهاجران انگلیسی سامان دهد. بین سال‌های ۱۵۸۵ تا ۱۵۸۷ دو گروه از مهاجران در دو منطقه جای گرفتند و تشکیل مستعمره دادند. یکی از این گروه‌ها به جنگ با قبایل بومی آمریکا پرداخت و پس از مدتی از آنجا که دیگر مواد غذایی و نیروی جنگیدن نداشتند دوباره به انگلستان بازگشتند. گروه دوم با بعضی از قبایل طرح دوستی ریختند ولی این سیاست هم نتیجه‌ای نداشت و بسیاری از آنها کشته شدند.
سرانجام این مهاجران شخصی به نام جان وایت را مامور کردند تا به انگلستان برود و کمک بیاورد. وایت به هنگام ترک آنجا دید که نود مرد، هفده زن و یازده بچه در آن مستعمره زندگی می‌کردند ولی وقتی در سال ۱۵۹۰ وایت دوباره به آمریکا برگشت هیچ اثری از آنها نبود، حتی اثری از دعوا و جنگ هم به چشم نمی‌خورد. این گروه از مهاجران به نام «مستعمره گمشده» معروف شده‌اند و هنوز کسی از ساکنین آن خبری ندارد.

 
- مرد بالدار
مرد بالدار نام موجودی عجیب است که اوج رویت آن بین سال‌های ۱۹۶۶ و ۱۹۶۷ در ویرجینیای غربی بوده است. در سال ۲۰۰۷ هم گزارش‌هایی مبنی بر رویت آن موجود ثبت شده است. آنها که مرد بالدار را دیده‌اند، می‌گویند این موجود سر ندارد، اما چشمان درشت و سرخی دارد که روی سینه‌اش می‌درخشند. افراد زیادی تاکنون خبر داده‌اند که مرد بالدار را دیده‌اند ولی هیچ عکسی از آن در دست نمی‌باشد.

 
- دی. بی. کوپر
 
دی.بی.کوپر یا دن کوپر نام مستعاری است که به یک هواپیماربا داده شده است. دن کوپر در تاریخ ۲۴ نوامبر سال ۱۹۷۱ یک هواپیمای بویینگ ۷۲۷ را ربود و پس از دریافت ۲۰۰ هزار دلار در حالی که هواپیما بر روی اقیانوس آرام پرواز می‌کرد از آن پایین پرید. هیچ‌کس نمی‌داند کوپر از آن پرش جان سالم به در برد یا نه، ولی در سال ۱۹۸۰ یک پسر بچه هشت ساله ۵۸۰۰ دلار اسکناس بیست دلاری خیس را در ساحل رودخانه کلمبیا پیدا کرد که شماره سریال آنها با شماره سریال پول‌هایی که به کوپر داده شد، یکی بود. همین اتفاق باعث شد که از آن پس در هواپیماها ردیاب فلزی کار بگذارند.

 
- ال چوپاکابرا
 
ال چوپاکابرا ( مکنده خون بز ) بیشتر در کشورهای آمریکای لاتین دیده شده است و احتمالا موجودی سنگین وزن با جثه‌ای کوچک‌تر از خرس می‌باشد که یک ردیف فلس شبیه دایناسورها از پشت گردن تا محل درآمــدن دم روی بـدن خود دارد. این نام لاتین به این دلیل بر روی آن گذاشته شده که به گفته شاهدها این موجود حیوانات به ویژه بز را می‌کشد و خون آنها را می‌مکد. می‌گویند این موجود صورتی شبیه سگ یا پلنگ، زبان دراز نوک تیز و دندان‌های بزرگی دارد و بویی شبیه بوی گوگرد بر جای می‌گذارد و به هنگام خطر چشمانش قرمز رنگ شده و می‌درخشند.

 
- کنت سن ژرمن
 
کنت سن ژرمن نجیب‌زاده‌ای ماجراجو، مخترع، دانشمند آماتور، نوازنده ویلون، آهنگساز آماتور و بالاخره مردی اسرارآمیز بود. او در زمینه علم کیمیاگری هم مهارت‌هایی داشت و مردم او را مرد شگفت‌انگیز می‌نامیدند. هیچ کس نفهمید او از کجا آمده بود. وی بدون هیچ ردپایی هم ناپدید شد، اما پس از آن چندین سازمان پنهانی و اسرارآمیز او را الگوی خود می‌دانستند. در سال‌های اخیر هم چندین نفر ادعا کرده‌اند کنت سن ژرمن هستند.


چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:عقاب, :: 15:38 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

عقاب می تواند 70 سال زندگی کند
اما...
به 40 سالگی که می رسد چنگال های بلند و انعطاف پذیرش دیگر نمی توانند طعمه را گرفته و نگاه دارند .
نوک بلند و تیزش خمیده و کند می شود .
شهبال های کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به سینه اش می چسبند و پرواز برای عقاب دشوار می گردد .
آنگاه عقاب می ماند و یک دو راهی :
اینکه بمیرد
و یا اینکه یک روند دردناک تغییرات را برای 150 روز تحمل کند
و این روند مستلزم آن است که به قله یک کوه پرواز کرده و آنجا بنشیند
در آنجا نوک خود را به صخره یی می کوبد تا آنجا که کنده شود
پس از آن منتظر می ماند تا نوک جدیدی به جای آن بروید ، و بعد از آن چنگالهایش را از جا در می آورد
پس از آنکه چنگال جدید رویید ، عقاب شروع به کندن پرهای کهنه اش میکند
و پس از گذشت 5 ماه عقاب پرواز تولد مجدد را انجام میدهد و مدتها زندگی خواهد کرد...برای 30 سال دیگر
چرا تغییر لازم است؟.... بسیار می شود که برای زیستن نیاز است تغییری را ایجاد کنیم...گاهی اوقات نیاز داریم از شر خاطرات و عادات کهنه و سنتهای گذشته رها شویم




براي پرواز به آسمانها، منتظر نمان که عقابي نيرومند بيايد و از زمينت برگيرد و در آسمانهايت پرواز دهد. بکوش تا پر پرواز به بازوانت جوانه زند و برويد و بکوش تا اينهمه گوشت و پيه و استخوان سنگين را که چنين به زمين وفادارت کرده است، سبک کني و از خويش بزدايي، آنگاه به جاي خزيدن، خواهي پريد. در پرنده شدن خويش بکوش و اين يعني بيرون آمدن از زندانهاي اسارت



یک شنبه 20 شهريور 1390برچسب:جنید, :: 13:16 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

وي ابوالقاسم و نام شريفش جنيدبن محمدبن جنيد الخزّازي القواريري. تولدش طبق تواريخ در سال دويست و هفت ضبط شده. اصلش از نهاوند و مولدش بغداد است. به واسطه اشتغال پدرش به شيشه فروشي به «قواريري» مشهور و چون گاهي هم خزّ فروشي مي‌کرده «خزّاز» نيز گفته‌اند، و هم گفته شده است که خود آن جناب نيز پس از مراجعت از مکّه که در خدمت سَري بود، به شيشه فروشي مشغول گرديد. جنابش از هفت سالگي به تحصيل علوم پرداخت و فقه را نزد ابوعلي ثوري شاگرد امام شافعي خواند و کامل کرد. در بيست سالگي به فتوي دادن پرداخت. به اندک وقتي صيت فضيلتش به جائي رسيد که وي را فقيه شافعي گفتند و فقهاء عصر به شاگرديش افتخار داشتند، چنانچه ابوالعباس بن سريج فقيه شافعي هرگاه سخني در اصول يا فروع مي‌گفت که موجي شگفتي حاضرين مي‌شد؛ مي‌گفت: هذا مِن بَرَکةِ مُجالَسَتي اباالقاسم الجُنيد[۱]. جنابش در علم تفسير و اشارات و کلام و بيان دقايق قرآن مجيد بي‌نظير بود. چندي در جامع بغداد وعظ مي‌گفت ولي به مناسبت شدّت تقيه نسبت مذهب صوري خود را به سفيان ثوري مي‌داد، تا آنکه تحت تربيت باطني و فيض روحي جناب سري در طريقت به درجۀ کمال رسيد و به دريافت اجازۀ ارشاد و هدايت خلق از طرف جناب سري و تأييد آن از حضور حضرت امام علي النقي (ع) مفتخر آمد و پس از آن حضرت، اجازۀ وي همچنان از طرف حضرت امام حسن عسکري (ع) توشيح يافت و بالاخره به مقام خليفة الخلفائي و جانشيني جناب سري فائض و بر اريکه ارشاد متمکّن گرديد.

 ابتداي حال آن جناب چنان بود که از مکتب به خانه آمد و پدرش را گريان ديد، سبب را پرسيد. پدرش گفت: امروز زکات مال نزد خالويت سري بردم قبول نکرد و معلوم شد دست رنج من لايق دوستان خدا نيست! جنيد گفت: به من ده که ببرم که بستاند. آنگاه درم‌ها را برداشت و به خانۀ سري آمد و در بزد. سري آواز داد که کيست. گفت: جنيدم، در باز کن و اين فرضيه زکات بستان. گفت: نستانم. جنيد گفت: تو را به آن خدا که با تو اين فضل و با پدرم اين عدل کرده بستان. سري گفت: چه فضل با من و چه عدل با پدرت کرده؟ گفت: با تو اين فضل که درويشي داده و با وي آن عدل که به دنيا مشغول کرده، تو اگر خواهي قبول کني و اگر نخواهي قبول کني، امّا او اگر نخواهد بايد زکات به مستحق رساند. سري را اين سخن خوش آمد، در بگشود و گفت: درآي که پس از زکات، تو را قبول کردم. پس مال از جنيد بگرفت و هم او را در زير بال عنايت و تربيت خود جاي داد و او را به خود به مکّه برد و تربيتش کرد و به کمال رسانيده، پس از چندي به هدايت خلق مأمورش کرد، و بالاخره هنگام رحلت خلافت خود را به وي داد و خرقه به وي سپرد و بر سرير ارشاد متمکنش کرد.
 وفات جناب جنيد بنابر اختلاف اقوال در سالهاي دويست و نود وهفت تا دويست و نود و نه بوده است و خلافت و جانشيني خود را به شيخ ابوعلي رودباري واگذار فرمود. مدت زندگاني آن جناب را بين نود تا نود و دو گفته‌اند و مدّت تمکّن وي بر سرير ارشاد و قطبيت بين سي و شش تا چهل و چهار سال بوده است. آرامگاه آن جناب در شونيزيه در بغداد قرب مدفن جناب سري سقطي است.
 مأذونين ارشاد از طرف آن جناب:
۱ - شيخ ابوعلي رودباري خليفة الخلفا و جانشين وي؛
۲ - ابو عمرو زجاجي؛
 ۳ - حسين بن منصور حلاج؛
 ۴ - عمروبن عثمان مکّي؛
 ۵ - شيخ ابوبکر شبلي؛
 ۶ - شيخ محمّد رويم؛
 ۷ - شيخ عبدالله خفيف؛
 ۸ - شيخ ابوبکر واسطي؛
 ۹ - ممشاد دينوري؛
 ۱۰ - ابومحمد حريري.
 معاصرين آن جناب از ائمه اطهار: حضرت امام علي النقي (ع) و حضرت امام حسن عسکري (ع) و نيز مدتي از زمان غيبت صغري را درک نموده است، و اجازۀ ارشاد او از طرف قرين الشَّرف حضرت صاحب (عج) تأييد گرديده.
 
 گويند آن هنگام که هفت ساله بود، خالو و مرشد وي سري او را با خود به حجّ برده بود. در مسجدالحرام در ميان چهارصد تن از مشايخ بر سر مسئله شُکر سخن مي‌رفت. سري گفت:‌اي جنيد تو نيز چيزي بگوي. سر پيش افکند. آنگاه گفت شُکر آن است که نعمتي که خدا داده بدان نعمت بر او عاصي نشوي و دادۀ او را سرمايه معصيت او نسازي، همه وي را تحسين کردند. و فرمود: اين راه را کسي بايد که کتاب خداي بر دست راست گيرد و سنّت رسول بر دست چپ و به نور اين دو شمع برود که نه در بُهت افتد و نه در بدعت. و گفت شيخ ما در اصول و فروع و بلا کشيدن علي بن ابيطالب (ع) است. و فرمود: روزگاري چنان بود که اهل آسمان و زمين بر من مي‌گريستند و زماني من بر همه مي‌گريستم، اکنون چنانم که نه از ايشان خبر دارم نه از خود. و فرمود: ده سال به پاسباني دل را نگاه داشتم و ده سال دل مرا نگاه داشت. اکنون بيست سال است که نه من از دل خبر دارم نه دل از من.
 يکي از کرامات آن جناب که در اغلب تذکره‌ها آورده شده، تيمناً ذکر مي‌شود: جنابش مدتي که به دکّان خود آبگينه فروشي مي‌کرد، هر روز پرده را مي‌آويخت و چهار صد رکعت نماز ب‌گذاشت پس از مدتي دکّان بگذاشت و در دهليز خانه سري منزل کرده به پاسباني دل پرداخت، و سي سال نماز خفتن که بگزاشتي بر پاي ايستادي و تا صبح الله الله گفتي و هم بر آن وضو فريضه صبح بگزاشتي. معاندين خبر او به خليفه رسانده و در کار او غمّازي کردند. خليفه گفت: او را بي‌حجّتي نتوان منع کرد. گفتند: خلق در کار او به فتنه مي‌افتند. خليفه کنيزکي را به سه هزار دينار خريده بود و در زيبائي کسي به او نرسيدي. فرمود تا خود را به زيور بياراست و گفت تو را به فلان موضع پيش جنيد مي‌بايد رفت و نقاب از چهره دور کرده خود را بر وي عرضه مي‌بايد کردن، و گفتن که مال بسيار دارم مرا از کار عالم دل گرفته است آمده ام تا مرا بخواهي تا در صحبت تو روي به طاعت آورم که دلم به اهل دنيا قرار نمي‌گيرد، جز با تو. و چنان بايد جهد کني که او را به خود مايل کني. پس خادمي با کنيزک روان کرد که حال او را مشاهده کند. کنيزک پيش جنيد آمد و نقاب از چهره گرفت جنيد را بي‌اختيار نظر بر وي افتاد چون وي را بديد سر در پيش افکند. کنيزک زبان بگشاد و آنچه تعليمش داده بودند بازگفت و زاري کرد تا از حد بگذشت. جنيد خاموش بود، آنگاه سر بر آورده آهي برآورد و در کنيزک دميد کنيزک در حال بيفتاد و جان داد. خادم برفت و خليفه را خبر کرد. آتش به جان خليفه افتاد و پشيمان شد و گفت هرکه با ايشان آن کند که نبايد کند آن بيند که نبايد ديد. پس برخاست و پيش جنيد آمد که چنين کسي را نتوان پيش خود خواند و به جنيد گفت:‌اي شيخ دلت آمد که چنان لعبتي را بسوختي؟ جنيد فرمود:‌اي اميرالمؤمنين تو را شفقت بر مؤمنان چنان است که مي‌خواستي رياضت و جان کندن چهل سالۀ مرا بر باد دهي، نکن تا نکنند!
 


پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:منصور حلاج, :: 22:24 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

حسین بن منصور در سال ۲۴۴ هجری قمری در روستای تور از توابع بیضای فارس[۳] در خانواده‌ای تازه مسلمان و سنی مذهب متولد شد و در دارالحفاظ شهر واسط به کسب علوم مقدماتی پرداخت. او در ۱۲ سالگی حافظ قرآن شد. سپس برای درک مفاهیم قرآن نزد سهل بن عبدالله تستری رفت و راه و رسم تصوف را از او آموخت و خرقه پوشید. در ۱۸ سالگی به بغداد رفت و از آنجا راهی بصره شد و نزد عمرو بن عثمان مکی ۱۸ ماه همنشین شد. در این ایام شطحیات حلاج آغاز گشت و از این رو بود که عمرو بن عثمان از او رنجید و او را از خود راند. او نیز راهی بغداد شد و در حلقه درس جنید بغدادی وارد شد اما جنید او را به سکوت و خلوت نشینی فراخواند.

مدتی بدین سان در سکوت گذراند ولی تاب نیاورد و برای زیارت کعبه راهی مکه شد [۴] و یک سال مجاور بیت‌الحرام ماند. غذایش در هر روز سه لقمه نان و اندکی آب بود و جز برای قضای حاجت از آن خارج نمی‌شد. پس از مجاورت کعبه به بغداد بازگشت و دوباره به حلقه یاران جنید بغدادی پیوست اما به جهت دعوی «اناالحق» از جانب آنها طرد شد و رابطه خود را با صوفیه برید. بعد از سفر سوم خود به حج، پدر زنش ابویعقوب و استادش عمروبن عثمان نیز از او بیزاری جستند.[۵] جنید نیز پس از ایجاد اختلاف و شنیدن سخنان حلاج به او گفت: تو در اسلام رخنه ای و شکافی افکنده ای که سر جدا شده از پیکرت می تواند آن را مسدود کند. [۶]

پس از اایجاد اختلاف بین حلاج و اساتیدش او به سفرهایی به هند، خراسان، ماوراء‌النهر، ترکستان، چین و... پرداخت و طرفداران و پیروانی را نیز با خود همراه کرد. طوری که مردم هندوستان او را «ابوالمُغیث» مردم چین و ترکستان «ابوالمعین»، مردم خراسان و فارس «ابوعبدالله زاهد» و مردم خوزستان او را «شیخ حلاج اسرار» خطاب می‌کردند.[۷]

او پس از سفرهای طولانی و دیدار با مانویان، بودائیان به بغداد بازگشت و نقطه تمرکز فعالیتهای خود را در آنجا قرار داد. او در میان مردم میگشت و با انجام اموری خارق العاده آنها را به عقاید خویش دعوت می‌کرد و به آنان اینطور می‌گفت که مهدی موعود از طالقان ظهور خواهد کرد و ظهور وی نزدیک است.[۸] به همین جهت بزرگانی چون شیخ توسی[۹]، ابن اثیر[۱۰] و ابن ندیم[۱۱] او را در زمره مدعیان بابیت قرار داده‌اند.

پس از انزوا و دوری حلاج از اهل تصوف وی سعی کرد در میان امامیه برای خود طرفدارانی پیدا کند و با وجودی که حلاج اهل تسنن بود، با ارسال نامه‌هایی به بزرگان امامیه چون ابوسهل نوبختی و ابوالحسن بابویه خود را نائب امام زمان معرفی می‌کرد. حلاج پس از ادعای بابیت تصمیم گرفت ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی (متکلم امامی) را به مسلک خویش آورد که در نتیجه هزاران شیعه امامی که تابع او بودند را به عقاید حلولی خویش معتقد سازد. به ویژه آنکه جماعتی از درباریان خلیفه، به حلاّج حسن نظر نشان داده و جانب او را گرفته بودند. ولی ابوالحسن بابویه که پیری مجرّب بود، نمی‏توانست ببیند او با مقالاتی تازه، خود را معارض حسین بن روح نوبختی وکیل امام غایب معرفی می‏کند.[۱۲]

ابوسهل نوبختی در پاسخ به حلاج گفت: «وکیل امام زمان باید معجزه (گواهی بر مدعا) داشته باشد. اگر راست می‏گویی، موهای مرا سیاه کن. اگر چنین کاری انجام دهی، همه ادعاهایت را می‏پذیرم». حسین بن حلاج که می‌دید ناتوان است، با تمسخر مردم روبه‏رو شد و به قم شتافت و به مغازه علی بن بابویه (پدر شیخ صدوق) رفت و خود را نماینده امام زمان خواند. مردم قم نیز بر وی شوریدند و او را با خشونت از شهر بیرون افکندند. ابن حلاج، پس از آن‌که جمعی از خراسانیان ادعایش را پذیرفتند، دوباره به عراق رفت.[۱۳][۱۴]

 

ابوبكر محمد بن داوود مؤسس مذهب ظاهریه مبنی بر واجب بودن قتل او و اقامه دعوای سهل بن اسماعیل بن علی نوبختی و پيگيريهاي ابوالحسن علی بن فرات وزیر شيعی مقتدر عباسی در سال ۳۰۱ در بغداد به زندان افتاد و پس از هفت ماه محاكمه در سال ۳۰۹ به فرمان حامد بن عباس وزير وقت عباسی به دار آویخته شد.[۱۵]

پروفسور ادوارد براون درباره حلاج مي نويسد: "راست است، نويسندگاني که تراجم احوال اولياء و اوتاد و پيران طريقت را نوشته اند؛ حسين بن منصور حلاج را اندکي به شکل ديگري معرفي کرده اند، لکن شهرت او به همان اندازه ميان هم وطنانش پايدار است و شاعران صوفي منش مانند فريد الدين عطار نيشابوري و حافظ و امثالهم اکثر نام وي را با ستايش ذکر مي کنند

 

رفتار شطح‌گونه و رفتار عجیب و خارق‌العاده حلاج باعث شد که معتزلیان به حیله‌گری و شعبده محکوم کنند. سرانجام حلاج بر اثر فتوای



صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب